فايدهاى مترتب نيست
از اين جهت از نادان كاملتر است، بدين سبب لفظ مرده را براى جاهل استعاره
مىآورند. از اين قبيل است فرموده: على (ع): «مردم در خوابند و هر گاه بميرند بيدار
مىشوند [1]» گاهى مستعار و مستعار له با يكديگر مخالفتى
نداشته و در يك صفت از صفات معقول مشتركند جز اين كه يكى از آن دو در صفت كاملتر
است. در اين صورت ناقص را به منزله كامل فرض كرده و كامل را براى ناقص استعاره
مىآوريم مانند اين مثال: «فلان شخص مرگ را ملاقات كرد» منظور از ملاقات ديدن
شدايد و سختيهاست، زيرا مرگ با شدايد در ناپسند بودن مشترك است ولى مرگ نسبت به
شدايد كاملتر است و لذا شدايد را به منزله مرگ فرض كرده و لفظ مرگ را براى آن
استعاره مىآورند.
قسم سوّم-
استعاره آوردن لفظ محسوس براى معقول
مانند
استعاره نور محسوس براى دليل روشن و لفظ ترازوى محسوس براى عدل (معقول) و از اين
قبيل است سخن معصوم (ع) در ستايش قرآن: «ريسمان محكم خدا، بهار دلها، سرچشمههاى
دانش [2]». لفظ ريسمان، بهار و سرچشمه را براى معانى قرآن استعاره
آوردهاند.
قسم چهارم-
لفظ معقول براى لفظ محسوس به صورت استعاره به كار مىرود.
بدين طريق كه
معقول را در تشبيه اصل قرار داده و در تشبيه محسوس به معقول مبالغه كند، مانند اين
مثال: «ديدار او شفاى درد و جز او زندگى بيمار است». در اين مثال چون شفا و ديدار
در خوشحالى كه از آن دو حاصل مىشود مشتركند و از طرفى چون شفا در خوشحالى كردن
قوىتر است از باب مبالغه در تشبيه، محسوس فرض شده و شفا را به جاى ديدار به عاريه
گرفته است.