است به جهت اشتراك در
وجه شبه معقول باشد و ممكن است به سبب اشتراك در وجه شبه معقول و محسوس باشد. مثال
براى صورت اوّل مانند تشبيه گونه انسان به گل قرمز (مشبّه، مشبّهبه و وجه شبه
محسوسند). مثال براى صورت دوم مانند قول رسول خدا (ص): «بپرهيزيد از گياهى كه در
مزبله روئيدن است [1]».
طرفين تشبيه
محسوس و وجه شبه معقول است. مشبّه (زن زيبا) مشبّه به (گياه روييده از مزبله) هر
دو محسوسند، ولى وجه مشابهت (همانند شدن حسن ظاهرى با قبح باطنى) امرى عقلى است.
مثال براى صورت سوم مانند تشبيه شخص بلند مرتبه زيبا صورت به خورشيد به خاطر
اشتراك آن دو در ارزش حقيقى كه امرى عقلى است و اشتراك در روشنى كه امرى حسّى است.
در تشبيه
معقول به معقول يا معقول به محسوس و يا محسوس به معقول ممكن نيست كه وجه مشابهت
غير عقلى باشد زيرا وجه مشابهت مشترك بين دو طرف تشبيه است. اگر وجه شبه محسوس
باشد با توصيف معقول به آن جايز نيست و اگر وجه شبه معقول باشد جايز است زيرا صحيح
است از آنچه كه محسوس نيست امر محسوس صادر شود، بنا بر اين ثابت شد كه تشبيه با
وجه شبه معقول نسبت به وجه شبه محسوس عمومىتر است.
بحث چهارم-
تشبيهى كه وجه شبه آن محسوس باشد كاملتر است از تشبيهى كه وجه شبه آن معقول باشد،
به دو دليل
زير:
اول آن كه در
تشبيه بيشتر تخيّل دخالت دارد و تخيّل در تشويق و تهديد جانشين تصديق مىشود و
تخيّل در درك و نگهدارى كيفيّات حسّى قويتر از درك امور عقلى است.
دوّم آن كه
اشتراك در خود صفت (محسوس) مقدّم بر اشتراك در مقتضاى