وصيت ميكنم شما را بپرهيزكارى خدا، آن
خدائى كه عذر را زايل نمود از خود با آنچه كه ترسانيد خلايق را بآن از انواع
عقوبات، و اقامه حجت نمود بر ايشان با آنچه كه روشن نمود از براهين و بينات، و
ترسانيده شما را از دشمنى كه نفوذ كرد و روان شد در سينهها در حالتى كه پنهانست
از نظر، و ديد در گوشها در حالتى كه نجوى كننده است بسر، پس گمراه كرد تابع خود را
و بهلاكت انداخت و وعده كرد مطيع خود را.
پس آرزومند
نمود و زينت داد بديهاى جرمها را در نظر او، و آسان كرد مهلكات معصيتها را در نزد
او تا آنكه چون خدعه نمود قرين و همنشين خود را و بغلق انداخت و فرو بست رهين خود
را انكار كرد آن چيزى را كه زينت داده بود در نظر او، و بزرگ شمرد آن چيز را كه
آسان كرده بود در نزد او، و ترسانيد از آن چيزى كه ايمن كرده بود او را از آن.
و مقصود از
همه اين تحذير است از مكايد شيطان لعين و از تدليسات آن عدوّ مبين كه انسان را
بارتكاب معاصى جرى ميكند و بعد از ارتكاب از او تبرّى مىنمايد.
بيت
غافل مشو كه مركب مردان راه را
در سنگلاخ وسوسه پىها بريدهاند
الفصل
السابع منها فى صفة خلق الانسان
أم هذا
الّذي أنشأءه في ظلمات الأرحام و شغف الأستار نطفة دهاقا، و علقة محاقا، و جنينا و
راضعا، و وليدا و يافعا، ثمّ منحه قلبا حافظا، و لسانا لافظا، و بصرا لاحظا، ليفهم
معتبرا، و يقصر مزدجرا حتّى إذا قام اعتداله، و استوى مثاله، نفر مستكبرا، و خبط
سادرا ماتحا في غرب هواه، كادحا سعيا لدنياه، في لذّات طربه، و بدوات أربه، لا
يحتسب رزيّة، و لا يخشع تقيّة، فمات في فتنته غريرا، و عاش