و المارقين، فكان أمره دائرا بين الجهاد
و القتال امتثالا لحكم اللّه و حكم رسوله و بين الترك و المنابذة المستلزمين
للجحود و المخالفة و العقاب في الآخرة (فكانت معالجة القتال
أهون عليّ من معالجة العقاب) إذ سعادة الدّنيا و شقاوتها
و نعمتها و نقمتها لا نسبة لها إلى سعادة الآخرة و شقوتها، لأنّها فانية لا تبقى و
تلك دائمة لا تزول (و موتات الدّنيا أهون علىّ من موتات
الآخرة) و المراد بموتات الدّنيا شدايدها و أهوالها و
متاعبها بقرينة موتات الآخرة، و يحتمل أن يراد بالاولى أنواع الموت و بالثّانية
الشّدايد التي هى أشدّ من الموت
الترجمة
از جمله كلام
بلاغت نظام آن حضرت است كه اشاره است بحال اصحاب خود در صفين در حينى كه ايشان را
منع مىفرمود از قتال أهل شام بجهة اين كه حرص و شوق ايشان بجهاد بيشتر گردد
بملاحظه اين كه طبيعت انسان مجبولست به آن كه هر چند او را از امرى منع نمايند شوق
او در طلب او زياد خواهد شد چنانكه گفتهاند:
أحبّ شيء
إلى الانسان مامنعا، و يا اشاره است بحال بيعت كندگان مرا و را بعد از قتل عثمان
كه ازدحام داشتند در بيعت او مىفرمايد:
پس كوفتند
يكديگر را بر سر بيعت من چون كوفتن شتران تشنه يكديگر را در روز وارد شدن ايشان بر
آب در حالتى كه واگذاشته باشد ايشان را چراننده ايشان و بركنده شده باشد ريسمانهاى
زانو بند ايشان تا اين كه گمان كردم كه ايشان كشنده منند يا بعض ايشان كشنده بعض
ديگرند نزد من و بتحقيق كه برگرداندم پشت و شكم اين كار را حتّى اين كه بازداشت
تفكّر در آن مرا از خواب، پس نيافتم خود را كه وسعت داشته باشد بمن امرى مگر كار
زار نمودن با أهل شام يا با طلحه و زبير و اتباع ايشان، و يا انكار نمودن به آن چه
كه آمده است با او حضرت خاتم الأنبياء از جانب حقّ جلّ و علا، پس شد علاج جنك
نمودن و كوشش نمودن در آن آسانتر نزد من از علاج كردن عقاب و عذاب، و مرگهاى
دنيا آسانتر در نزد من از مرگهاى آخرت و سختيهاى روز قيامت