العاقل لا يطلق لسانه إلّا بعد مشاورة
الرّويّة و مؤامرة الفكر، و الأحمق تسبق حذفات لسانه و فلتات كلامه على مراجعة
فكره و مماخضة رأيه، فكانّ لسان العاقل تابع لقلبه، و كانّ قلب الأحمق تابع
للسانه، و روي عنه 7 هذا الكلام بلفظ آخر و هو: قلب الأحمق في فيه، و
لسان العاقل في قلبه.
الترجمة
زبان خردمند
دنبال دل اوست، و دل نابخرد دنبال زبان اوست.
سيد رضى رحمه
اللَّه در شرح اين جمله فرموده:
اين بيان علي
7 از معانى مبتكر و شگفتآور و ارجمند است، و مقصود اينست كه خردمند لب
بسخن نگشايد و دم برنياورد مگر پس از اين كه در دل سخن خود را بسنجد و با عقل و
خرد آنرا در ميان نهد و سفته كند، ولي نابخرد نسنجيده زبان پرانى كند و بىاختيار
از چاك دهانش كلمات ناهموار بيرون ريزد و سخنش بر تدبير و سنجش نظرش پيشى گيرد،
باين نظر گويا زبان خردمند دنبال دل او قرار دارد أول فكر ميكند و بعد سخن
مىگويد، و گويا دل نابخرد و أحمق در پس زبان اوست كه ناسنجيده سخن مىگويد، و اين
سخن بتعبير ديگر هم از آن حضرت روايت شده كه:
دل احمق در
دهان اوست، و زبان خردمند در دل او است.
زبان خردمند اندر پس دل
از اين رو نگويد سخنهاى باطل
سخنهاى باطل ز أحمق تراود
كه پشت زبان قلب او هست كامل
الاربعون
من حكمه 7
(40) و قال
7- لبعض أصحابه في علّة اعتلّها-: جعل اللَّه ما كان من شكواك حطّا
لسيّئاتك، فإنّ المرض لا أجر فيه، و لكنّه