بر جاى خود واگذار، عمر گفت: اگر شما
نبوديد ما رسوا مىشديم و زيور كعبه را بحال خود وانهاد.
زيور كعبه بدربار عمر
مطرح بحث شد و شور نظر
مستشاران عمر رأي زدند
كعبه را نيست نياز زيور
اين زر و سيم كه در كعبه بود
بستان صرف بكن بر لشكر
عمر اين رأي پسنديد ولي
با علي كرد يكى شور دگر
داد پاسخ كه خدا در قرآن
حكم اموال بيان كرده نگر
همه اموال شده بخش بچار
شده ممتاز هم از يكديگر
مال شخصي مسلمان ارث است
كه فرائض شده از آن بشمر
فيء تقسيم بحقداران است
خمس در جاى ديگر كرده مقر
چارمين مال زكاتست و خدا
كرده تقسيم همه سرتاسر
زيور كعبه در آن روزم بود
كه خدا كرده از آن صرف نظر
نه از فراموشى و ني ناداني
كه كجا هست و چهاش هست اثر؟
پيروي كن ز خدا و ز رسول
تو هم از زيور كعبه بگذر
پس عمر گفت علي حق با تو است
گر نبودى شدى رسواى عمر
الستون بعد
المائتين من حكمه 7
(260) و
روى أنّه 7 رفع إليه رجلان سرقا من مال اللَّه: أحدهما عبد من مال
اللَّه، و الاخر من عرض الناس، فقال: أمّا هذا [أحدهما] فهو من مال اللَّه و لا
حدّ عليه، مال اللَّه أكل بعضه بعضا، و أمّا الاخر فعليه الحدّ [الشّديد]، فقطع
يده.
المعنى
قال الشارح
المعتزلي: هذا مذهب الشّيعة إنّ عبد المغنم إذا سرق من المغنم