يودعوها نظراءهم،
ثمّ وصفهم بما وصفهم من العلم و اليقين، و قرّر صريحا ما عليه الاماميّة في أمر
الدّين.
و العجب من
الشارح المعتزلي الظاهر من كلامه القطع بصدور هذا الحديث من فم أمير المؤمنين فقال
في شرح قوله 7 (بلى لا تخلو الأرض من قائم للّه تعالى
بحجّة) «ص 351- ج 18»: و هذا يكاد يكون تصريحا بمذهب الاماميّة، إلّا أنّ
أصحابنا يحملونه على أنّ المراد به الأبدال الّذين وردت الأخبار النبويّة عنهم-
إلخ.
فيا ليت خلص
نفسه من حبالة كيد كاد، و اعترف بهذا الحقّ الصريح، و ضرب أخبار الأبدال الموضوعة
على الجدار، و فارق هؤلاء الأصحاب الضالّين الحائرين و لحق بأصحاب الحقّ و اليقين.
الترجمة
براى كميل بن
زياد نخعى فرموده:
كميل گويد.
أمير المؤمنين دستم را گرفت- خوشا بحالش- و مرا به بيابان كشيد و چون بفضاى صحرا
رسيد آهى عميق از دل برآورد و سپس فرمود:
اى كميل اين
دلها خزانههائى براى دانشند، بهترين دل آنست كه دانشگيرتر باشد، آنچه بتو مىگويم
از من بخاطر خود بسپار:
مردم سه
دستهاند: عالم ربانى، و آموزنده در راه نجات و حق، و مردم عوام مگسمنش كه پيرو
هر بانك خرانهاند، هر بادى بوزد آنها را بسوى خود كشد پرتو دانش بر آنها نتابيده
و بستون پايدار تكيه ندارند.
اى كميل دانش
به از دارائى است، دانش تو را پاسبانست و تو بايد پاسبان دارائى باشى، مال و دارائي
با خرج كردن كاهش يابد ولى دانش بوسيله صرف آن بيفزايد، آنكه ساخته مال است با
زوال مال از ميان مىرود.
اى كميل دانش
تنها كيش بشر است و بايد بدان پاىبند بود، بوسيله آن