responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة نویسنده : هاشمى خويى، ميرزا حبيب الله    جلد : 21  صفحه : 121

و ناچار و بى‌اختيار نبوديد، آن شيخ گفت: چگونه چنين نبوديم با اين كه قضا و قدر ما را سوق داده‌اند، حضرت فرمود: واى بر تو، شايد گمان ميكنى قضاء لازم و قدر حتم و ملزمى در ميان است اگر چنين باشد ثواب و عقاب و وعد و وعيد و أمر و نهى همه باطل و بيهوده گردند و گنهكار را سرزنش نبايد و نيكوكار را آفرين نشايد، و نيكوكار از بدكار سزاوارتر بمدح و تحسين نباشد، و بدكار سزاوارتر نباشد بمذمّت و نكوهش از نيكوكار، اين گفتار بت پرستان و سپاه شيطان و گواهان ناحق و نابينايان از راه صواب است، و آنان قدريه اين امّت و گبران اين امّت محسوبند. راستى كه خداوند سبحان، فرمان داده براى مختار ساختن بندگان خود و غدقن كرده براى بر حذر داشتن و تكليف آسانى فرموده، نافرمانيش بمعنى اين نيست كه در برابر بنده خود مغلوب شده است، و از روى وادار كردن و اعمال زور اطاعت نمى‌شود، رسولان خود را بيهوده و عبث بسوى بندگانش گسيل نداشته، و آسمانها و زمين و آنچه در آنها است بيهوده نيافريده- اينست گمان آن كسانى كه كافر شدند، واى از دوزخ بر كافران- آن شيخ گفت: پس قضا و قدرى كه ما بوسيله آنها سفر كرديم چيستند؟ فرمود: اين قضا و قدر بمعنى أمر و دستور خدا است، سپس اين گفته خداوند سبحان را تلاوت فرمود كه:

وَ قَضى‌ رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ‌- پروردگارت فرمان داده كه نپرستيد جز او را- آن شيخ شادمانه برخواست و مى‌گفت:

توئى آن امامى كه با طاعتش‌

اميد بهشت از خدا در سر است‌

ز دودى تو هر شبهه از دين ما

جزاى تو با حضرت داور است‌

چون كه برگشت على از صفين‌

غم صفين بدلش بد سنگين‌

بستمكار شكستى نرسيد

فتنه‌اى سخت از آن گشت پديد

شيخى اندر بر او سخت ايستاد

كه بگو رفتن شام اى استاد

بقضا بود مقدّر ز خدا

يا بدلخواه بشر شد پيدا

نام کتاب : منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة نویسنده : هاشمى خويى، ميرزا حبيب الله    جلد : 21  صفحه : 121
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست