responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة نویسنده : هاشمى خويى، ميرزا حبيب الله    جلد : 20  صفحه : 88

ينكر ذلك أشدّ الانكار، و حلف أن لا يكلّم زياد أبدا و قال: هذا زنّى امّه و انتفى من أبيه، و لا و اللّه ما علمت سميّة رأت أبا سفيان قبل.

الترجمة

از نامه‌اى كه حضرتش 7 بزياد بن ابيه نوشت چون به آن حضرت گزارش رسيد كه معاويه به او نامه‌اى نوشته و قصد دارد او را بفريبد و به برادرى خود پيوندش دهد:

من دانستم كه معاويه بتو نامه نوشته است تا دلت را بلغزاند و تصميمت را بگرداند، از او در حذر باش، همانا كه او شيطانى است كه بمؤمن در آيد از پيش رو و از پشت سر و از سمت راست و از سمت چپ او از همه سو بادم در آويزد تا او را غافلگير كند و فريب دهد.

از أبى سفيان در دوران خلافت عمر بن الخطّاب يك سخن پريشان و بيجائى سر زد كه ناشى از جهش نفس أمّاره بود و يك پرشى بود از پرشهاى شيطان، با اين سخن بى پرو پا و بيجا نه نسب ثابت مى‌شود و نه پايه استحقاق ارث و ميراثى مى‌تواند بود، كسى كه باين سخن چنگ زند چون شتريست بيگانه كه با اشتران بر آبگاهشان در آيد و او را برانند و يا چون ظرفى است كه ببار مركبى بياويزند و هميشه در لرزش و اضطراب باشد، رضي عليه الرحمة گويد: اين كه فرموده است (الواغل) آنست كه هجوم برد براى نوشيدن از آب و بيگانه باشد و پيوسته او را برانند و دور كنند و (نوط مذبذب) آن ظرفى است كه شتر سوار به بند زير پاى خود بندد مانند قدحى يا سبوئى يا هر چه بدانها ماند و آن در موقع راندن مركب يا شتاباندن آن پيوسته در لرزش است و زيرورو مى‌شود.

المختار الرابع و الاربعون و من كتاب له 7 الى عثمان بن حنيف الانصارى، و هو عامله على البصرة، و قد بلغه أنه دعى الى وليمة قوم من أهلها فمضى اليها.

[الفصل الأول من الكتاب‌]

أمّا بعد، يا ابن حنيف فقد بلغني أنّ رجلا من فتية أهل البصرة

نام کتاب : منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة نویسنده : هاشمى خويى، ميرزا حبيب الله    جلد : 20  صفحه : 88
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست