برنده و گذرا و پشتيبانى در دفع أعداء،
من محقّقا مردم را ترغيب و وادار نمودم كه وى را دريابند و به آنها فرمان دادم تا
حادثه واقع نشده بفرياد او برسند، آشكارا و نهان و از آغاز تا انجام از آنها دعوت
كردم.
يك دسته بنا
خواه حاضر شدند و يك دسته آنها عذرهاى دروغين آوردند و يك دستهشان تقاعد كردند و
ترك يارى نمودند.
من از خدا
خواهانم كه راه خلاص نزديكى از دست اين مردم برايم مقرّر سازد، بخدا سوگند اگر اين
آرزو نبودم كه در برخورد با دشمن سعادت شهادت يابم و عزم بر مرگ نداشتم دوست داشتم
يك روز هم با اين مردم بسر نبرم و هرگز با آنها روى در رو نشوم.
المختار
السادس و الثلاثون من كتاب له 7 الى عقيل بن ابى طالب فى ذكر جيش أنفذه
الى بعض الاعداء، و هو جواب كتاب كتبه اليه
فسرّحت
إليه جيشا كثيفا من المسلمين، فلمّا بلغه ذلك شمّر هاربا، و نكص نادما، فلحقوه
ببعض الطّريق و قد طفّلت الشّمس للإياب، فاقتتلوا شيئا كلا و لا، فما كان إلّا
كموقف ساعة حتّى نجا جريضا بعد ما أخذ منه بالمخنّق، و لم يبق منه غير الرّمق
فلأيا بلأى ما نجا فدع عنك قريشا و تركاضهم في الضّلال و تجوالهم في الشّقاق و
جماحهم في التّيه، فإنّهم قد أجمعوا على حربي كإجماعهم على حرب رسول اللّه «6» قبلي، فجزت قريشا عنّي الجوازي،