شناسد و بر آن بايستد براى او پايندهتر
است، محكمترين وسيله كه به آن بچسبى آنست كه ميان تو و خدا است، هر كسى بتو
بىاعتنا است دشمن تو است، گاهى شود كه نوميدى رسيدن بمقصود باشد در صورتى كه طمع ورزى
مايه نابوديست، هر بدى فاش نگردد، و هر فرصتى مورد استفاده نباشد، بسا كه بينا و
هشيار از مقصد خود خطا رود و نابينا و نادان بمقصد رسد.
بدى را تا
توانى بتأخير انداز كه هر دم مىتوانى در آن بشتابى، بريدن نادان برابر پيوند با
خردمندانست، هر كس از مكر زمانه آسوده زيد بخيانت او دچار گردد، و هر كس زمانه را
بزرگ شمارد خوارى آنرا بيند، نه هر كس تير اندازد بهدف زند، وقتى سلطان ديگر گونه
گردد زمانه هم ديگر گون شود نخست از رفيق پرسش كن آن گاه از راه، و از همسايه
بررسى كن آن گاه از خانه مبادا سخنى بگوئى كه خنده آور باشد و اگر چه از ديگرى
آنرا حكايت كنى.
مبادا با
زنان خانه خود در كارهايت مشورت كنى زيرا رأى آنان سست است و تصميمشان نا پايدار
است، با حجاب خود جلو ديده آنانرا بر گير زيرا هر چه در پرده باشند بهتر مىمانند
و سالم ترند، بيرون رفتن آنها از خانه و گردش آنان در كوى و بر زن از آن بدتر نيست
كه بيگانهاى كه مورد اطمينان نباشد نزد آنها آورى و با او معاشرت كنند، و اگر
بتوانى آنها را چنان دارى كه جز تو را نشناسند همين كن.
زن را به بيش
از آنچه راجع بخود او است بر كارها سر كار و صاحب اختيار مكن، زيرا زن چون گل است
و جنس لطيف و قهرمان و كارگزار نيست، و نبايد از اندازه احترام و شايستگى خود
تجاوز نمايد، زن را بطمع ميانداز كه پيش تو واسطه انجام كار ديگران شود، و مبادا
بيجا غيرت ورزى كنى و بدنبال بدبينى باشى كه اين خود زن درست و پارسا را بيمار و
ناهموار سازد و زن پاكدامن را بسوى آلودگى كشد.
براى هر كدام
از خدمتكاران خود كارى مخصوص او مقرّر دار كه مسئول او