responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة نویسنده : هاشمى خويى، ميرزا حبيب الله    جلد : 19  صفحه : 188

أنصار بر دعواى خود باقيند.

پنداشتى كه من بر خلفا حسد بردم، و بر آنان ستم كردم، اگر اين طور است به تو چه، دخل و ربطى به تو ندارد كه از آنان بيگانه‌اى.

و گفتى: مرا چون شتر مهار كرده براى بيعت بردند، خواستى از اين گفتارت مرا نكوهش كنى ستودى، و خواستى رسوايم كنى رسوا شدى، خوارى براى مسلمانى كه مظلوم گردد ولى در دينش و در يقينش دو دل نباشد نيست.

اين سخنانم حجّت بر ديگرانست، روى سخنم با تو نيست، پاره از آنها پيش آمد و گفتم.

سپس در كار من و عثمان حرف بميان آوردى تو بايد از جانب او در اين باره پاسخ گوئى، پس بنگر كه كدام يك از من و تو به كشتن او اقدام و راهنمائى كرديم آيا آن كسى كه دستش را مى‌گرفت و ياريش مى‌كرد، و از بدعتها و بديهايش بازش مى‌داشت؟ يا آنكه عثمان چون وى را بياريش خواست سر باز زد، و ديگران را بر او بشورانيد؟ نه بخدا كه خداى متعال از خوددارى كنندگان شما و كسانى كه به برادرانشان گفتند بيائيد بسوى ما و به كارزار نرفتند مگر اندكى، دانا است.

عذرخواهى نميكنم از اين كه عثمان را از بدعتهايش باز مى‌داشتم و كارهاى ناروايش را تقبيح مى‌كردم، حال اگر هدايت و إرشاد گناه است و موجب سرزنش مى‌شود چه بسا سرزنش شده بيگناه است، و آنكه نخواهد نپذيرد از گفتار ناصح گمان بد مى‌برد، و من تا آنجا كه در قدرتم بود جز اصلاح نخواستم و توفيق از خدا خواهم و بس، و توكّلم با او است.

ديگر اين كه از شمشير بيم داده‌اى، از اين سخنت گريان را بخنده آوردى كى فرزندان عبد المطّلب از دشمن روى‌گردان بودند و از شمشير ترسان، اندكى درنگ كن تا حمل شير نر بكارزار در آيد، كه آن گاه كسى بگيردت كه تو او را مى‌خواستى، و بتو نزديك مى‌شود مرگى كه از آن دورى مى‌جستى.

و من با لشكرى بزرگ از مهاجر و أنصار و تابعين باحسان شتابان بسوى تو

نام کتاب : منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة نویسنده : هاشمى خويى، ميرزا حبيب الله    جلد : 19  صفحه : 188
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست