از كلام آن
حضرت است كه رفتن خود را در پى پيغمبر 6 و رسيدن بان جناب بعد
از مهاجرت حضرتش از مكه بسوى مدينه حكايت ميكند:
پس شروع
كردم، پيروى مىكردم آن راهى را كه پيمبر خدا رفته بود، پس بياد او گام مىنهادم
تا به عرج رسيدم (كناية از اين كه از ابتداء خروج از مكّه تا اين موضع پيوسته از
آن جناب خبر مىگرفتم و بر اثر نشان او قدم مىزدم عرج بر وزن خرج موضعى است بين
مكه و مدينه و بمدينه نزديكتر است).
سيد رضى
رضوان اللّه عليه در مدح كلام مولى مىگويد: اين جمله گفتار آن حضرت (فاطأ ذكره)
كلامى است كه در نهايت اعجاز و غايت فصاحت از آن جناب صادر شد. اراده كرده است از
آن كه من ابتداء بيرون آمدن از مكه تا رسيدن بدين موضع همواره از آن حضرت خبر
مىگرفتم، اين مطلب را باين كنايه عجيب اداء فرموده است.
هجرت
پيغمبر 6 از مكه بمدينه و جانشين شدن على 7 آن بزرگوار را و در فراش
او خفتن باختصار
كفار مكه از
هر قبيلهاى تنى چند برگزيدند كه پيغمبر اكرم 6 را شبانه در
بستر خوابش بقتل رسانند و چون بنو عبد مناف قوه مقابله و مقاتله با جميع قبائل
ندارند بديت راضى شوند، جبرئيل رسول خدا 6 را از سوء نيت آن
گروه اعلام فرمود و حضرتش را به مهاجرت اشارت كرد.
پيغمبر اكرم
6 على 7 را از آن اخبار فرمود و وى را جانشين خود
قرار داد و زن و فرزندان و ودائعى را كه مردم از جهت اطمينان و اعتمادى كه به
پيغمبر داشتند در نزد وى بامانت نهاده بودند بدست على 7 سپرد، أمير
المؤمنين امر آن جناب را بيدريغ امتثال كرد و در جاى رسول خدا 6 بخفت و در حقيقت جانش را وقايه و فداى پيغمبر اكرم 6
گردانيد كه رسول اللّه شبانه با ابو بكر بغار ثور رفته و سه شب در غار بسر برد تا
جان بسلامت بدر برد و سپس بسوى مدينه مهاجرت فرمود.
و آيه كريمه وَ مِنَ
النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ
بِالْعِبادِ در شأن