responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة نویسنده : هاشمى خويى، ميرزا حبيب الله    جلد : 14  صفحه : 184

رساننده بود، و بلعيدم آب دهان خود را بالاى غم و غصه كه گلوگير بود، و صبر كردم از نگاه داشتن غيظ خود بر چيزى كه تلخ‌تر بود از طعم درخت علقم و دردناك‌تر بود مر قلب را از بريدن كارد بزرگ بر آن.

گفته است سيد رضى رحمة اللّه عليه كه گذشت اين كلام در اثناى خطبه كه سابقا گذشته بود ليكن من مكرر نمودم ذكر آن را در اينجا بجهت اختلاف دو روايت.

و از جمله اين كلام است در بيان سير كنندگان بسوى شهر بصره از براى جنگ با آن حضرت كه طلحه و زبير و عايشه و متابعان ايشان بودند مى‌فرمايد:

پس آمدند ايشان بر حاكمان من كه در بصره بود و بر خزينه داران بيت المال مسلمانان كه در دست تصرف من بود و بر اهل شهرى كه همه ايشان در طاعت و بر بيعت من بودند، پس مختلف ساختند كلمه ايشان را، و فاسد نمودند جمعيت آنها را، و برجستند بر شيعيان من، پس كشتند طايفه از ايشان را از راه مكر و حيله، و طايفه ديگر از ايشان سخت گرفتند شمشيران خودشان را، پس محاربه كردند با آنها تا اين كه ملاقات نمودند پروردگار را و بدرجه شهادت رسيدند در حالتى كه صادق الاعتقاد بودند.

و من كلام له 7 و هو الماتان و السابع عشر من المختار فى باب الخطب‌

لمّا مرّ بطلحة و عبد الرّحمن بن عتاب بن اسيد و هما قتيلان يوم الجمل:

لقد أصبح أبو محمّد بهذا المكان غريبا، أما و اللّه لقد كنت أكره أن تكون قريش قتلى تحت بطون الكواكب، أدركت وتري من بني عبد مناف، و أفلتتني أعيان بني جمح، لقد أتلعوا أعناقهم إلى‌

نام کتاب : منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة نویسنده : هاشمى خويى، ميرزا حبيب الله    جلد : 14  صفحه : 184
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست