مضطرب و متحركست، رها مىكني أفسار گفتار
خود را در غير صواب، يعني در غير موقع مناسب سؤال مىنمائي و با وجود اين كه مر تو
راست حرمت قرابت و حقّ مسألت و بتحقيق كه تو طلب آگاهي نمودى پس بدان و آگاه باش.
أمّا استقلال
ايشان بر ضرر ما بمقام خلافت و حال آنكه ما بلندتريم از ايشان از حيثيّت نسب و
محكمتريم بحضرت رسالت از حيثيّت علاقه و قرب منزلت، پس جهتش اينست كه بود خلافت
چيز مرغوبي بخيلي كرد بان نفوس خسيسه طائفه، و سخاوت كرد و اعراض نمود از آن نفوس
نفيسه طائفه ديگر، و حاكم بحق خداى متعالست و بازگشت بسوى او در قيامت است، و ترك
بكن از خودت غارتي را كه در أطراف آن صدا بلند شد يعني غارت خلافت را كه پيش از
اين ابو بكر و عمر و عثمان غارت كردند.
و بيار امر
عظيم را يا اين كه بيا بأمر عظيم در خصوص پسر أبو سفيان ملعون، پس بدرستى كه
خندانيد مرا روزگار بد رفتار بعد از گرياندن او، و هيچ تعجّب نيست قسم بخدا
خندانيدن بعد از گريانيدن، پس بيائيد تعجّب كنيد باين أمر عظيم و عجيب كه فاني كند
تعجّب را، و بسيار ميكند كجروي را، طلب كردند مخالفان قريش خاموش كردن نور خداوند
را از چراغ او، و بستن فواره آن از چشمه آن، و آميختند ميان من و ميان ايشان شربت
و با آورده، پس اگر برداشته شود از ما و از ايشان محنتهاى بلاها حمل مي كنم ايشان
را از دين حق بر خالص آن، و اگر باشد آن حالت ديگر يعني غلبه أهل ضلالت و سلطنت
ايشان پس بايد كه هلاك نشود نفس تو بر كار ايشان از جهة حسرتها بر ضلال ايشان،
بدرستي كه خداوند عالمست به آن چه كه مىكنند و البته جزا خواهد داد بر قبايح
أعمال ايشان.
و من خطبة
له 7
و هى المأة و
الثانية و الستون من المختار في باب الخطب الحمد للّه خالق العباد، و ساطح
المهاد، و مسيل الوهاد، و