ايجاد كرد
مخلوقات را ايجاد كردنى، بدون مادّة يا بدون سبق مثال از غير او يا از خود او، و
بيافريد آنها را آفريدنى نه بجهت علت و غرضى از قبيل استيناس و رفع استيحاش، در
حالتى كه آن آفريدن بى فكرى بود كه جولان داده باشد آن را، يا مصروف بدارد آن فكر
را به مخلوقات، و بدون تجربه كه فايده گرفته باشد از آن، و بدون حركت ذهنيّة و
بدنيّة كه احداث نموده باشد آن را، و بى تردّد نفسى كه مضطرب بوده باشد در آن،
گردانيد اشياء را از براى وقت هاى آنها، و اصلاح كرد در ميان مختلفات آنها، و
مطبوع نمود طبايع أشياء را در اشياء، و لازم غير منفك گردانيد آن طبايع را به
اشخاص خود، عالم بود به اشياء پيش از آفريدن آنها، و احاطه كننده بود به اطراف
آنها و نهايات آنها، و دانا بود بنفوس آنها و جوانب آنها.
الفصل
الثامن
ثمّ أنشأ
سبحانه فتق الأجواء، و شقّ الأرجاء، و سكائك الهواء، فأجرى فيها ماء متلاطما
تيّاره، متراكما زخّاره، حمله على متن الرّيح العاصفة، و الزّعزع القاصفة، فأمرها
بردّه، و سلّطها على شدّه، و قرنها إلى حدّه، الهواء من تحتها فتيق، و الماء من
فوقها دقيق، ثمّ أنشأ سبحانه ريحا أعقم مهبّها، و أدام مربّها، و أعصف مجريها، و
أبعد منشأها، أمرها بتصفيق الماء الزّخار، و إثارة موج البحار، فمخضته مخض
السّقاء، و عصفت به عصفها بالفضاء، تردّ أوّله على آخره، و ساجيه على مائره، حتّى
عبّ عبابه، و رمى بالزّبد ركامه،