نام کتاب : مباني فقهي حكومت اسلامي نویسنده : منتظري، حسينعلي جلد : 1 صفحه : 315
اين بزغاله ها ياور داشتم درنگ را جايز نمي شمردم ."[1] با اينكه مجموع بزغاله ها كه
حضرت به آن اشاره فرموده هفده رأس بيشتر نبودند.
از سوي ديگر تقيه اي كه در اخبار و روايات ما آمده به معني ترك دفاع و امر به
معروف و نهي از منكر نيست، بلكه منظور از تقيه "خويشتن داري در حال عمل به
تكليف است". و گواه بر همين معني و مفهوم است روايت "التقية ترس المؤمن"[2]
تقيه سپر مؤمن است ; و نيز روايت "ان التقية جنة المؤمن"[3] همانا تقيه سپر مؤمن
است ; چرا كه سپر در ميدان جهاد و نبرد كاربرد دارد نه به هنگام گوشه گيري و
استراحت و فرار از كار. و اين نكته اي است شايان توجه .
امور حسبيه دليل ديگري بر ضرورت حكومت
در اينجا نكته ديگري است كه بايد به آن بذل توجه نمود و آن اينكه : فقهاي ما4
اموري را به عنوان امور حسبيه بيان كرده و فرموده اند: اين امور به عهده اشخاص
خاصي نيست و از سوي ديگر شارع مقدس نيز به مهمل ماندن و معطل
گذاشته شدن آنها راضي نيست، مسائلي نظير تصرف در اموال فرزندان يتيم و افراد
ناتوان و غايب و... كه در اين موارد در صورت وجود فقيه عادل مسؤوليت آن به
عهده اوست، و در صورتي كه فقيه عادل وجود نداشته باشد ساير افراد مؤمن
عادل، و اگر مؤمن عادل هم نبود افراد مسلمان فاسق بايد مسؤوليت آن را به عهده
بگيرند.
حال با توجه به اين نظر و فتوا آيا ميتوان گفت : حفظ اموال جزئي صغير و
مجنون خاصي از امور مهمه اي است كه شارع مقدس نسبت به مهمل ماندن و
واگذشته شدن آن راضي نيست و در هر صورت بايد افرادي انجام آن را به عهده
بگيرند، اما حفظ كيان اسلام و نظام مسلمانان و حفظ خونها و نواميس و اموال
عموم مسلمانان داراي اهميت نيست و شارع مقدس نسبت به آن اهتمام نورزيده
است ؟ آيا ميتوان گفت بر مسلمانان رواست كه مسأله مهمي نظير حكومت را
مهمل گذاشته و نسبت به آن تلاش و اقدامي ننمايند تا صاحب امر حضرت
حجت (ع) بيايند و تشكيل حكومت بدهند؟! اين مطلبي است بسيار شگفت انگيز![4]
[1] يا سدير، لوكان لي شيعة بعدد هذه الجداء ما وسعني القعود. (كافي 242/2، كتاب ايمان و كفر، باب قلة عدد المؤمنين، روايت 4)
[2] وسائل 460/11، باب 24 از ابواب امر و نهي، روايت 6.
[3] همان مدرك، روايت 4.
[4] در مورد ضرورت وجود حكومت براي اداره جامعه ظاهرا هيچ گونه ترديدي نيست، و به تعبير استاد - در مقدمه كتاب - وجود حكومت با مدنيت و اجتماعي بودن بشر سرشته است . اما اين كه فقها صالحترين و قدر متيقن افراد براي تشكيل حكومت باشند جاي ترديد است، به ويژه در اين زمانها كه رشته هاي مختلف علوم پديدار شده و نيازها گسترش يافته و بشر در علم اداره جامعه به پيشرفتهايي دست يافته است، اولا حكومت ها ديگر فردي نيست كه همه اختيارات به دست يك نفر سپرده شود و او بتواند همه امور را زير نظر داشته باشد و در همه مسائل نظر بدهد. ثانيا تخصص فقها در فقه و احكام اسلامي است و تبحر در سياست و امور اجرايي نياز به آگاهي هاي ويژه و ممارست در امور اجرايي دارد. ثالثا شناخت موضوعات خود لازمه كشورداري است . احكام در مرحله اجرا روي موضوعات ميرود، و قوانين يك بخش آن انطباق يا عدم مخالفت آن با احكام فقهي است، و فقه مصطلح در حوزه ها و فقيه متخصص در ابواب مختلف فقه كه مستلزم عمري تدريس و تحصيل و ممارست است نمي تواند الزاما سياست مدار و مدير اجرايي خوبي هم باشد; پس واگذاري اين امور به فقيه به صورت مطلق از ديدگاه اسلام قدر متيقن نيست . بلكه چه بسا ديگران از او اقوي باشند. در به عهده گرفتن امور حسبيه - كه فلسفه آن زمين نماندن و انجام شدن كار است - آن هم در شكل گسترده آن كه حكومت را هم شامل بشود، از نظر علمي دانايي هايي گسترده تر از فقه و از نظر اجرايي تواني فراتر از فقيه - كه عمر خود را در حوزه هاي علميه و تحصيل و تدريس گذرانده - ميخواهد، و بايد در يك مجموعه اي كه فقها و كارشناسان اسلامي نيز بر آن نظارت دارند امور كشور سامان يابد. (مقرر)
نام کتاب : مباني فقهي حكومت اسلامي نویسنده : منتظري، حسينعلي جلد : 1 صفحه : 315