نام کتاب : مباني فقهي حكومت اسلامي نویسنده : منتظري، حسينعلي جلد : 1 صفحه : 170
چيزي ديگر، بر حق باشد يا بر باطل . جمع "امام" "ائمه" است ."[1]
در كتاب صحاح آمده است : "امام كسي است كه سرمشق و مورد اقتدا واقع شود
و جمع وي ائمه است ."[2]
لسان العرب مينويسد: (در عرف مردم) گفته ميشود "امام القوم" كه منظور از آن
كسي است كه پيشوا و پيشاهنگ قوم باشد - امام همان رئيس هر جمعيتي است،
چنانكه ميگويي : امام المسلمين - يعني رئيس مسلمانان ."[3]
المنجد در معني امام مينويسد: "قوم را امامت كرد و يا بر قوم امامت كرد، يعني
پيشاپيش آنان قرار گرفت و آنان را رهبري نمود. ائتم به : يعني به وي اقتدا نمود.
كلمه امام هم براي پيشوايي زن و هم براي پيشوايي مرد مورد استفاده واقع ميشود
و جمع آن ائمه و ايمه است ."[4]
البته آنچه به نظر ميرسد و ميتوان در ريشه لغوي امام گفت اين است كه : امام
ممكن است با فعل آن از امام (به فتح همزه) كه به معني "جلو" است مشتق باشد
(كه در اين صورت امام - به كسر همزه - به معني جلودار است); و احتمال دارد از
"ام" مشتق شده باشد، و ام ريشه و اصل هر چيز را گويند، كه طبق اين معني گويا
"امام قوم" ريشه و اساس قوم است و ديگران شاخه و فروع وي محسوب ميشوند.
امكان دارد امام از "ام" (به فتح همزه) كه به معني قصد است مشتق شده باشد، و
اين بدين معني است كه امام هميشه مقصد و هدف تلاش و حركت ديگران قرار
ميگيرد. در هر صورت به پيشوا و رهبر هر قوم والي، امام، سلطان، حاكم، امير و
القابي همانند آن از ديدگاههاي مختلف اطلاق ميشود، والي گفته ميشود به خاطر
حق تصرفش، امام گفته ميشود به خاطر جلو دار بودنش، سلطان گفته ميشود به
خاطر سلطه و اعمال قدرتش، حاكم گفته ميشود به خاطر حكمراني اش، و امير
گفته ميشود به خاطر تدبير امور و فرماندهي اش . و در اينجا نكته اي است شايان
انديشه .
2 - سخني درباره ولايت تشريعي و تكويني
ولايتي كه به مفهوم تصرف و حاكميت بر شخص يا كار ديگران است يا تكويني
است و يا تشريعي [5] و بدون ترديد هر دو قسم ولايت در عالي ترين و كامل ترين
[1] مفردات راغب / 20.
[2] صحاح اللغة، 1865/5.
[3] لسان العرب 26/12.
[4] المنجد، واژه امام .
[5] ولايت تكويني قدرت تصرف در عالم كون و نظام طبيعت است كه اعمال آن معجزه ناميده ميشود; ولايت تشريعي قدرت قانون گذاري، صدور فرمان، و تشريع احكام است . (مقرر)
نام کتاب : مباني فقهي حكومت اسلامي نویسنده : منتظري، حسينعلي جلد : 1 صفحه : 170