نام کتاب : درسهايي از نهج البلاغه نویسنده : منتظري، حسينعلي جلد : 1 صفحه : 394
يك عمر زحمت ميكشيم كه اولاد آدم را گمراه كنيم ولي اگر آنها توبه كنند خدا از
تقصيرشان ميگذرد و همه رشته هاي ما پنبه ميشود، حالا چه كنيم ؟ هر كدام از آنها
پيشنهادي كردند و شيطان آن را نپسنديد تا بالاخره الخناس [1] - خناس به معناي
تأخير اندازنده است - گفت كه من يك فكر اساسي دارم و آن اين است كه اگر پسر
آدم واقعا توبه كند و بازگشت كند خدا از گناهش ميگذرد، اما ما كاري ميكنيم كه او
توفيق توبه كردن پيدا نكند و هر وقت خواست توبه كند و گذشته ها را جبران كند و
به فكر قيامت و قبر و حساب و كتاب بيفتد به او القا ميكنيم كه حالا هنوز زود
است، تو هنوز جوان هستي، چند سال ديگر هم صبر كن و خوش باش بعد توبه كن،
تا اين كه هنگام مرگ او ميرسد و او چون نمي داند مرگش چه موقع است بالاخره
موفق به توبه نمي شود، وقتي كه خناس چنين پيشنهادي كرد شيطان خوشحال شد
و اين مأموريت را تا روز قيامت به او داد.[2]
توجه داشته باشيد كه ما هيچ گاه از عزرائيل قول نگرفته ايم كه مثلا تا پنجاه يا
شصت سال ديگر عمر كنيم، هر لحظه ممكن است كه مرگ ما برسد، به هرحال خدا
راه توبه را براي حضرت آدم باز كرد "بسط الله سبحانه له في توبته" "و لقاه كلمة
رحمته" و كلمه رحمت خودش را به او القا كرد كه به وسيله آن توبه اش قبول شود.
كلمه رحمت كه خداوند القا كرد چه بود؟
در روايتي بيان شده كه كلمه رحمت اين دعاست : "لا اله الا انت سبحانك اللهم
و بحمدك عملت سوء و ظلمت نفسي فاغفر لي و انت خير الغافرين" تا آخر دعا[3]
[1] اسم شيطاني است كه پيشنهاد فوق را مطرح نمود.
[2] تفسير نور الثقلين، ج 5، ص 726، حديث 11
[3] كافي، ج 8، ص 304; و در بحار الانوار، ج 11، ص 178 روايتي از تفسير قمي به همين مضمون نقل ميكند.
نام کتاب : درسهايي از نهج البلاغه نویسنده : منتظري، حسينعلي جلد : 1 صفحه : 394