نام کتاب : درسهايي از نهج البلاغه نویسنده : منتظري، حسينعلي جلد : 1 صفحه : 301
مسنون) خداوند به ملائكه فرمود من خلق كننده هستم يك بشري را از
صلصال، گل سفت شده صدادار; (من حماء مسنون) از گل متغير و تيره و يا صيقلي
داده شده . (فاذا سويته و نفخت فيه من روحي فقعوا له ساجدين)[1] پس وقتي
خلقت او تمام شد و در آن از روح خودم نفخ كردم به او سجده كنيد. اين معنا با
همان عبارت نهج البلاغه جور ميآيد كه خدا از گل سفت شده انسان را خلق كرد،
و هيچ كدام ما از گل سفت شده نيستيم، پس از اين كه خدا ميگويد: "من يك بشري
را از گل سفت شده خلق ميكنم و وقتي آن را درست كردم در آن نفخ روح ميكنم،
بعد از آن شما بيفتيد و براي او سجده كنيد" با آدم ابوالبشر مناسب است، زيرا در
خلقت آدم ابوالبشر مسأله نطفه و علقه مطرح نيست ; و اين آيه اخير با عبارت
نهج البلاغه جور ميآيد، و اين عبارت صريح در اين معناست كه حضرت علي (ع)
نظريه داروين را قبول نداشته و قائل به فيكزيسم بوده، يعني نوع انسان را يك نوع
ثابت و مستقلي دانسته كه خاك و آب مخلوط و گل شد و به صورت يك انسان
در آمد سپس مدتي ماند و در آن نفخ روح شد.
چرا جسد حضرت آدم مدتي ماند و سپس در آن نفخ روح شد؟
در اين مورد ممكن است گفته شود براي اين كه ملائكه مدتي به آن نگاه كنند و
به نظرشان يك موجود متشابه باشد نظير آيات متشابه، و قهرا وقتي امر به
سجده كردن ميآيد در نفوس آنان تأثير بيشتري دارد.
ولي ظاهرا نكته اصلي اين است كه خداوند متعال خواسته اين موجودي كه از
گل درست شده است استعداد نفخ روح پيدا كند. مانند نطفه كه در رحم مادر
حركت ميكند و در مدت چهار ماه مستعد براي نفخ روح ميشود. نفخ روح
يك وقت در رحم مادر است و يك وقت هم در رحم عالم طبيعت است . يك وقت