responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درسهايي از نهج البلاغه نویسنده : منتظري، حسينعلي    جلد : 1  صفحه : 223

(و قالوا لجلودهم لم شهدتم علينا)[1] در آن روز به پوست بدنشان مي‌گويند چرا شهادت داديد عليه ما؟ (قالوا انطقنا الله الذي انطق كل شئ)[2] مي‌گويند: خدايي كه همه چيز را به نطق آورده ما را هم به نطق آورده است . بعد حضرت علي (ع) مي‌فرمايد:

"متوحد اذ لا سكن يستأنس به"

(او يكتايي است كه سكن ندارد كه با او انس بگيرد.)

يكي از صفات خداوند اين است كه تنهاست . اما تنهايي خدا آن طور نيست كه خدا رفيق و قوم و خويشي داشته و او را رها كرده و در نتيجه تنها شده است . تنهايي و يكتايي خداوند براي اين است كه اصلا در عرض او موجودي نيست كه بخواهد با او انس بگيرد. تمام موجودات جلوه خداوند هستند و رتبه شان متأخر از خداست .

"سكن" كسي است كه موجب آرامش شود. قرآن مي‌فرمايد: (و جعل الليل سكنا)[3] خدا شب را موجب آرامش و سكونت شما قرار داد.

واجب الوجود يعني موجود غيرمتناهي، و موجود غيرمتناهي يكي بيشتر فرض نمي شود. پس موجودي كه در عرض او باشد بكلي فرض نمي شود. (و لم يكن له كفوا احد) جفتي ندارد كه با او انس بگيرد.

"و لا يستوحش لفقده"

(و چنين نيست كه خداوند به واسطه فقدان مونس وحشت كند.)

ما اگر انيسي داشته و از او جدا شديم وحشت مي‌كنيم، اما در عرض خدا موجودي نيست كه بخواهد با او انس بگيرد و از فقدان او وحشت كند.

[1] سوره فصلت، آيه 21
[2] سوره فصلت، آيه 21
[3] سوره انعام، آيه 96
نام کتاب : درسهايي از نهج البلاغه نویسنده : منتظري، حسينعلي    جلد : 1  صفحه : 223
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست