responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درسهايي از نهج البلاغه نویسنده : منتظري، حسينعلي    جلد : 1  صفحه : 222

اول : عدم .

دوم : ماهيات كه امور ساختگي و انتزاعي است .

سوم : وجود يعني هستي كه واقعيت دارد. و چون علم و قدرت و حيات و سمع و بصر صفات كمال مي‌باشند و كمال در هستي و وجود است، پس اينها برگشتشان به هستي است، براي آن كه چيزي كه واقعيت دارد هستي است و كمالات هم واقعيت دارند و هر موجودي هر اندازه از وجود بهره دارد از كمالات وجود نيز بهره خواهد داشت .

خداوند تبارك و تعالي چون ذاتش هستي بي پايان و غيرمتناهي است، پس علم غيرمتناهي و سمع غيرمتناهي است، و نيز بصر و قدرت و حيات غيرمتناهي است . ما چون وجودمان وجودي محدود است، علم و حيات و قدرت ما هم محدود است . موجودات جامد يعني جمادات چون خيلي وجودشان ناقص است، قدرت و حياتشان هم خيلي ناقص است ; در اصطلاح فلاسفه مي‌گويند: وجود جمادات در حاشيه عدم است، قرآن مي‌گويد: (و ان من شئ الا يسبح بحمده و لكن لاتفقهون تسبيحهم)[1] هر چيزي تسبيح مي‌كند ولي شما نمي فهميد.

هدهد مي‌فهمد و براي حضرت سليمان از ملكه سبا خبر مي‌آورد; سنگريزه هم به اندازه اي كه حظ و بهره از هستي دارد، به همان اندازه حيات و قدرت و اراده دارد. در اينجا معناي اين شعر ملاي رومي برايمان روشن مي‌شود كه مي‌گويد:
"جمله ذرات زمين و آسمان ____ با تو مي‌گويند روزان و شبان
ما سميعيم و بصيريم و هشيم ____ با شما نامحرمان ما خامشيم"[2]

روز قيامت دست و پا و پوست بدن و ساير اعضاء حرف مي‌زنند، قرآن مي‌گويد:

[1] سوره اسراء، آيه 44
[2] مثنوي، دفتر سوم، بيت 1019
نام کتاب : درسهايي از نهج البلاغه نویسنده : منتظري، حسينعلي    جلد : 1  صفحه : 222
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست