نام کتاب : درسهايي از نهج البلاغه نویسنده : منتظري، حسينعلي جلد : 1 صفحه : 213
اگر انسان از بدن طبيعي جدا شد و در عالم برزخ و قيامت رفت، آن وقت ديگر
تجرد نفس انسان خيلي قوي ميشود، چنانكه مثلا در آنجا تصور مرغ بريان كرده
بكنيد پيش شما حاضر ميشود، و لذا خالق ميشويد چون مجرد از ماده شده ايد.
فاعليت الهي معنايش اين است كه يك چيزي را از نيستي محض به وجود
بياورد و مصداق كامل آن ذات باري تعالي است ; چون خداوند به صرف اراده، تمام
عالم را موجود كرده، و مصداق نازل آن هم كه مقداري فهمش براي ما آسان باشد
جان ماست، جان ما به همان اندازه اي كه تجرد از ماده دارد به همان اندازه فاعليت
الهي دارد، يعني ميتواند ايجاد كند.
در روايت دارد كه روز قيامت خداوند خطاب ميكند به بنده كه من تو را مثل
خودم قرار دادم، من به اشياء ميگفتم : "كن فيكون"، يعني من اراده ميكردم يك
چيزي موجود بشود موجود ميشد، تو هم اگر اراده كني چيزي را موجود ميشود.
يك وقت هم هست كه در اين عالم يك آدمي براي خودش يك نفس خبيثي درست
كرده باشد كه مناسبش مار و عقرب است، پس مار و عقرب را خود اين آدم
درست ميكند، اين بستگي دارد به اين كه خودش را چگونه ساخته باشد.
به هرحال فاعل الهي آن است كه از نيستي محض چيزي را به وجود ميآورد،
اين ديگر حركت ندارد، شما همين طور كه اينجا نشسته ايد كوه طلايي
تصور ميكنيد، اين يك حركت نيست . خدا "فاعل لا بمعني الحركات و الالة" است،
فاعليتش فاعليت الهي است كه به صرف اراده موجود ميكند، نه مثل فاعل حركت
كه بنا دست را حركت ميدهد و گچ و آجر را روي هم ميگذارد، بنا به وسيله آلات
و ابزار بنايي كار ميكند، اما خدا اين چنين نيست كه به وسيله آلات كار كند، بلكه
به صرف اراده موجود ميكند، اگر گفته شود فاعليت خدا به واسطه آلت است،
بايد پرسيد اين آلت را كي خلق كرده است ؟! اگر بگوييد اين آلت را خدا به وسيله
يك آلت ديگر خلق كرده، لازمه آن تسلسل است ; و اگر بگوييد نه اين آلت را
نام کتاب : درسهايي از نهج البلاغه نویسنده : منتظري، حسينعلي جلد : 1 صفحه : 213