نام کتاب : درسهايي از نهج البلاغه نویسنده : منتظري، حسينعلي جلد : 1 صفحه : 211
جسم كه با هم تماس دارند - از موجودات جداست نه اين كه مسافت و فاصله
مكاني بين آنها باشد، چرا كه جسم نيست .
5- در خطبه 65 ميفرمايد: "لم يحلل في الاشياء فيقال : هو فيها كائن" خدا در
موجودات حلول نكرده تا گفته شود خدا در موجودات موجود است - مثل آبي كه
در جسمي حلول ميكند نيست - "و لم يناء عنها فيقال : هو منها بائن" از موجودات
دور هم نيست كه بگوييم خدا از موجودات دور است .
اين تعبيرات همه به يك مضمونند، حضرت اين مضمون را در همه جاي
نهج البلاغه بيان كرده اند: در عين حالي كه خدا همه جا هست معيتش مثل معيت
دو جسم نيست، حضرت در هرجا يك تعبيري از آن كرده اند. در خطبه اول
چنين آمده : "مع كل شئ لا بمقارنة، و غير كل شئ لا بمزايلة".
و مثالي كه براي تقريب به ذهن عرض كردم يكي رابطه جان با بدن و ديگري
رابطه روح با تصوراتش بود كه در عين حال كه هر كدام غير از ديگري است مع ذلك
يك رابطه قيومي و علت و معلولي بين آن دو ميباشد.
فاعل طبيعي
"فاعل لا بمعني الحركات و الالة"
(خدا فاعل است اما فعلش مثل فعل هاي عالم ماده نيست .)
به طور كلي ما دو نوع فاعل داريم : 1- فاعل طبيعي 2- فاعل الهي .
فاعل طبيعي فاعل حركت است، در تمام عالم ماده هرچه فاعليت و عليت
هست عليت حركت است، به عنوان مثال شما ميگوييد: بنا فاعل و سازنده خانه
است، حالا ميخواهيم ببينيم اين كه ميگويند بنا سازنده خانه است غير از
حركت چه كاري كرده ؟! از بنا غير از حركت كار ديگري برنمي آيد، بدين گونه كه او
به واسطه حركت دادن دست آجر و گچ و سنگ و غيره را جمع آوري ميكند و روي
نام کتاب : درسهايي از نهج البلاغه نویسنده : منتظري، حسينعلي جلد : 1 صفحه : 211