responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درسهايي از نهج البلاغه نویسنده : منتظري، حسينعلي    جلد : 1  صفحه : 201
گفته اند: "الممكن من ذاته ان يكون ليس و من علته ان يكون ايس"[1] يعني ممكن چيزي است كه در ذات خودش نيستي نهفته است، اين گونه نيست كه اگر علت نداشته باشد موجود شود بلكه از ناحيه علت وجود پيدا مي‌كند. پس بر حسب ذاتش اگر علت نباشد نيست و داراي عدم است البته نه عدم زماني، لازم نيست كه يك زماني نبوده و بعد موجود شده باشد، بلكه بسا از ازل به حق تعالي وابسته بوده اما در عين حال چون ممكن الوجود است، به حسب ذات، عدم در آن راه دارد، اين را حدوث ذاتي مي‌گويند.

"موجود لا عن عدم" يعني خداوند حادث ذاتي نيست، و "كائن لا عن حدث" يعني خداوند حادث زماني نيست .

معلول بودن مستلزم عدم زماني معلول نيست

اين را من بارها تكرار كرده ام، يك قدري براي اشخاص سنگين است كه چگونه ممكن است بگوييم : معلولي معلول حق تعالي است مع ذلك از ازل هم همراه او بوده ; زيرا در ذهن ما اين طور خطور مي‌كند كه اگر يك چيزي مخلوق شد، بايد مسبوق به عدم زماني باشد، يعني مدتي نباشد بعد بود شده باشد، در صورتي كه ممكن است يك چيزي مخلوق خدا باشد و از ازل هم با حق تعالي باشد; اين كه ما عالم ماده را مسبوق به عدم زماني مي‌بينيم، براي اين است كه يك شرايط زماني و شرايط مادي بايد براي هر يك از ما موجود باشد تا موجود شويم، مثلا براي اين كه فرزندي به وجود بيايد بايد پدر و مادري باشد، ازدواج و مقدمات ازدواجي باشد، تا يكي از ما موجود شود، لذا احتياج به علل مادي و زماني داريم، اما موجودات مجرد مثل عقول كه فلاسفه قائل اند - از روايات هم استفاده مي‌شود[2] و شايد

[1] به شرح منظومه سبزواري، ص 80 رجوع شود.
[2] منهاج البراعة، ج 1، ص 382 ميان روايات جمع كرده است .
نام کتاب : درسهايي از نهج البلاغه نویسنده : منتظري، حسينعلي    جلد : 1  صفحه : 201
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست