نام کتاب : درسهايي از نهج البلاغه نویسنده : منتظري، حسينعلي جلد : 1 صفحه : 193
نفي محدوديتهاي ديگر
"و من قال "فيم ؟" فقد ضمنه"
(و كسي كه بگويد خدا در چيست، او را در ضمن چيزي قرار داده است .)
بعضي از مردم ميگويند خدا در آسمان است ! اينها براي خدا مكان
قرار ميدهند. اگر بگويي : خدا در آسمان است، پس شما خدا را در ضمن آسمان
قرار داده اي و گفته اي كه در آسمان است و در زمين نيست، در حالي كه خدا
موجودي است كه محيط به همه موجودات است .
"فيم" در اصل همان "فيما" است و "ما" در آن ماي استفهاميه است كه در
استفهام "الف" آن افتاده است، نظير (عم يتسائلون) كه در اصل "عما" بوده است .
در قرآن است كه : (الرحمن علي العرش استوي)[1] خدا بر تخت قرار گرفت .
بعضي از متكلمين ميگفتند چون قرآن ميگويد خدا بر عرش است پس خدا جسم
است و حال اين كه : (الرحمن علي العرش استوي) معنايش اين نيست، بلكه اين
يك كنايه است ; يك شاه را وقتي ميخواهند بگويند بر كشورش مسلط است
تعبير ميكنند كه بر تختش قرار گرفت ; اينجا هم به همين معناست، يعني
خداي تعالي بر نظام وجود احاطه دارد، پس اين طور نيست كه خدا روي تختي
نشسته باشد. اين است كه حضرت ميگويد:
"و من قال "علام ؟" فقد أخلي منه"
(و كسي كه بگويد خدا بر چيست، پس يك جاهايي را از خدا خالي كرده است .)
و حال اين كه خداوند تبارك و تعالي همه جا هست، قرآن ميگويد: (و هو معكم
اين ما كنتم)[2] خدا با شماست هر جا كه هستيد; (و هو الذي في السماء اله و