responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درسهايي از نهج البلاغه نویسنده : منتظري، حسينعلي    جلد : 1  صفحه : 177
پس واحدي كه مقابل دو و سه و چهار و ... باشد، اين جور واحد را بر خداوند اطلاق كردن غلط است ; چون خداوند واحدي است كه "لا ثاني له" دوم برايش فرض نمي شود.

2- وحدت فردي، نوعي و جنسي

يك جور واحد ديگري را هم حضرت فرمود اطلاق آن بر خدا درست نيست . مثل اين كه گفته شود: حسن واحدي از انسان است ; يعني انسان يك نوعي است و حسن يك فرد از آن نوع است، تقي هم يك فرد از آن نوع و حسين هم يك فردش مي‌باشد، پس اين افراد در انسانيت شركت دارند، و اين جور واحد را هم بر خداوند اطلاق كردن غلط است ; مثلا اگر بگوييم خداوند واحد از فلان نوع است، يا بگوييم خداوند واحد از يك جنس است، معلوم مي‌شود براي خداوند شبيه و هم سنخ فرض كرده ايم . من كه مي‌گويم : حسن واحد از انسان است، در حقيقت انسان يك نوعي است كه حسن يك فرد از اين نوع است و حسين هم يك فردش است، پس حسن و حسين با هم شبيه اند در انسانيت، اما خداي متعال چنين نيست كه يك فرد از يك طبيعتي باشد كه اين طبيعت داراي افرادي باشد و يكي از آنها خدا باشد.

اين است كه مي‌فرمايد: "و قول القائل هو واحد من الناس يريد به النوع من الجنس" اين كه گفته شود: او يكي از انسانهاست، يعني يك نوعي از جنس انسان است - و اين نوع و جنس كه حضرت مي‌فرمايد غير از اصطلاح منطقي است، مراد از نوع فرد است و مراد از جنس طبيعت - "فهذا ما لا يجوز عليه لانه تشبيه" وحدت به اين معنا بر خداوند گفته نمي شود; زيرا اين وحدت مستلزم تشبيه خداوند به مخلوقات است .

اگر بگوييم خدا فردي از يك طبيعت است، معنايش اين مي‌شود كه يك طبيعتي هست و يك فردش خداست، افراد ديگري هم دارد كه اين افراد با هم شركت دارند، در نتيجه براي خدا شبيه فرض كرده ايم، بنابراين خدا واحد از يك
نام کتاب : درسهايي از نهج البلاغه نویسنده : منتظري، حسينعلي    جلد : 1  صفحه : 177
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست