نام کتاب : درسهايي از نهج البلاغه نویسنده : منتظري، حسينعلي جلد : 1 صفحه : 140
قانون عليت از بديهيات است
مسأله عليت از ضروريات و بديهيات است، ولي بعضي متفلسفين [1] عصر حتي
در مسأله عليت تشكيك ميكنند كه از كجا عليت و تأثير در كار باشد اين "موافات"
وجودي است، موافات يعني تصادف وجودي . تصادفا اين طور شده است كه وقتي
كليد برق را ميزنيم لامپ روشن ميشود، اما اين كليد علت روشنايي باشد
معلوم نيست .
اگر لامپ روشن نباشد شما ميپرسي چرا، و اين "چرا" ارتكازي بشر است كه
اگر علت تام با همه شرايط و اجزائش موجود باشد معلول بايد موجود شود.
لذا وقتي كه برق خاموش است شما سراغ اجزاي علت ميرويد كه كمبودي در
اجزاي علت نباشد، يكي از اجزاي علت اين است كه مثلا لامپ نسوخته باشد.
اين كه مشاهده ميكنيم هر كسي هنگامي كه معلول نباشد سراغ علت ميرود،
نشانه آن است كه قانون عليت ارتكازي بشر است، منتها براي علت عدم كافي است
يكي از اجزاي علت وجود مفقود باشد. به اصطلاح ميگويند علت وجود، وجود
است ; و علت عدم، عدم . علت وجود روشنايي، ژنراتور برق است و سيم و كليد
و... اما علت عدم روشنايي، نبودن ژنراتور برق يا سيم يا كليد يا... است .
بالاخره چيزي كه ممكن الوجود است وجودش مستند به وجود علت است و
عدمش مستند به عدم كامل علت يا عدم يكي از اجزاي آن . اين راهي است كه
فلاسفه الهي براي اثبات صانع طي ميكردند.
حدوث ذاتي و حدوث زماني
پس براي اثبات صانع متكلمين ناچار بودند حدوث عالم را اثبات كنند،