نام کتاب : نورى از ملكوت، زندگانى آيتاللّه العظمى گلپايگانى نویسنده : مهدى لطفى جلد : 1 صفحه : 374
مردم دنيا سه دستهاند:
يك دسته را خداوند متعال عقل سليمى به آنها داده كه عقلشان غالب بر
هواشان است و بدون تذكر خودشان اطاعت خدا را مىكنند و از تذكر نيز منتفع مىشوند.
دسته دوم اگر هزاران واعظ و هزاران گوينده و نويسنده به آنها تذكر بدهد و ارشاد
كند اثرى ندارد و چه بسا كه بيشتر در ضلالت خود باقى خواهند ماند و هرچه آنها را
ارشاد كنيد بيشتر در كفر و الحاد و زندقه و دشمنى خود با خدا و دين خدا جديت
مىكنند.
دسته سوم كسانى هستند كه اگر تذكر داده شوند به طرف خدا برميگردند و
اگر تذكر داده نشوند بخصوص در وقتى كه دنيا رو به فساد برود رو به فساد مىروند. و
اگر ببينند اكثريت از اين راه مىرود خيال مىكنند اين راه، راه صحيحى است، چون
همه رفتند ما هم ميرويم همچنانكه بعضى ميگويند اگر همه به جهنم ميروند بگذار ما هم
برويم- البته اين حرف صحيحى نيست- بر ما لازم است كه اين دسته از مردم را با موعظه
و ارشاد و نصيحت و بيان احكام خدا و بيان عقايد و بيان فرمايشات پيغمبر اكرم صلّى
اللّه عليه و اله و سلم و فرمايش ائمه اطهار- سلام اللّه عليهم اجمعين- به راه
راست بياوريم و از باب (و جادلهم بالتى هى احسن) با آنها مذاكره كنيم و متوجهشان
نمائيم.
شما انشاء اللّه تعالى به قريهها و شهرها و جاهاى ديگر تشريف ميبريد
به مردم تذكر بدهيد كه از دين خدا دست برندارند اين انقلابى را كه به شوق و ذوق
نموده و با علماء مساعدت كرده و فراهم آوردند انقلاب اسلامى است نه انقلاب
دلبخواهى كه هر كه هر چه دلش بخواهد همان درست بشود هر كس پول ميخواست پول گيرش
بيايد. هر كس رياست ميخواست رياست پيدا كند هر كس تابع ميخواست تابع گيرش بيايد
اين انقلاب براى اسلام بود كه مردم را وادار به عمل به احكام اسلام بنمائيم تا كسى
نتواند آنها را منحرف كند چنانكه در آن زمان بسيار سخت طاغوتى خيلى از مردم
نمىتوانستند به احكام دينشان عمل كنند و جلوگيرى مىكردند كه اگر كسى يك امر به
معروف يا نهى از منكر مىكرد. مؤاخذه مىشد اگر يك كلام ضد مذاهب باطله گفته ميشد،
مؤاخذه داشت كه چكار به كار آنها داريد و گوينده را به سازمان (ساواك) مىبردند.
كه بحمد اللّه خداى متعال منت گذاشته، نعمت عطا فرموده كه ما در عمل به احكام
آزاديم و ممنوع نيستيم
نام کتاب : نورى از ملكوت، زندگانى آيتاللّه العظمى گلپايگانى نویسنده : مهدى لطفى جلد : 1 صفحه : 374