چراغ معرفت افروخت يك عمر
طريق حق به ما آموخت يك عمر
چه گلهائى دلانگيز و فرحزا
ز باغ دانش او شد شكوفا
به نهضت يار پنهان و علن بود
كه همرزم امام بتشكن بود
دريغا آن فقيه مكتبآرا
به هنگام غروبى محنتافزا
بناگه چشم از دار جهان بست
به اجداد بزرگ خويش پيوست
دريغا، اى دريغا، اى دريغا
كه رفت آن رهنماى عارف ما
ز فقدانش غمين صاحب زمانست
ز غم لبريز قلب شيعيانست
بود رهبر سيهپوش و عزادار
بريزد اشك غم در هجر آن يار