سيد محمد شفيعى مازندرانى
لمعه اشراق
افسوس، صد فسوس، كه آن نور ناب رفت
آن تكسوار قافله آفتاب رفت
كانون مهر و لمعه اشراق و عشق و شور
از گلشن هميشه بهار كتاب رفت
آن آيت سپيده و آن رايت حيات
پيرى كهن، ز دامن فصل الخطاب رفت