سينهاش وسعتى از ايمان بود
او به معناى اخص انسان بود
جام ميزد ز مى ناب دعا
اشك او غنچه محراب دعا
بود مأنوس دلش با اللّه
ذكر هر لحظه او يا اللّه
مرگ اى مرگ خزان آوردى
چه بلايى سرمان آوردى
گل گلزار صفا را چيدى
شاخه عشق و دعا را چيدى
فقه در ماتم او غمگين است
داغ بر سينه ما سنگين اس
مهدى فاطمه (عليه السّلام) محزون گشته
دل محراب و دعا خون گشته
باز فيضيّه سيهپوش شده
با غم و درد هم آغوش شده