پاييز ز راه آمد و زد خيمه به صحرا
در حسرت گل، خيل خماران همه رفتند
آن صبح نيامد، كه جهان منتظرش بود
در جاده مهتاب سواران همه رفتند
فردا به چه اميد زند شعله سحرگاه
امروز كه خورشيد نگاران همه رفتند
ميخانه دگر مسجد عشاق خدا نيست
از مجلس حق، باده گساران همه رفتند
چون نوحه نخوانيم و نسوزيم و نگرييم
سر سلسله آينهداران همه رفتند