نام کتاب : چهل حدیث (ترجمه الأربعون للشهید الأوّل) نویسنده : شهید اول جلد : 1 صفحه : 72
آنكه خلق شوند هر دو نورى در پيشگاه خداوند متعال بودند؟ و
چون فرشتگان آن نور را ديدند كه شعاعى تابان از آن درخشيدن گرفت، گفتند: معبودا و
بزرگوارا! اين نور چيست؟ آنگاه بود كه خداوند تعالى به آنان وحى فرستاد كه اين
نور، نور من است؛ اصلش نبوّت و فرعش امامت است. اما نبوّت براى بندهام و
فرستادهام محمّد است، و امّا امامت براى حجّتم و دوستم، على است، و اگر اين دو
نبودند مخلوقم را نمىآفريدم.
- آيا ندانستى كه پيامبر
اكرم 6، در غدير خمّ دو دست على 7 گرفت- به نحوى
كه مردم زير بغل آن دو را مىديدند- و او را سرپرست و امام مردم قرار داد؟
- و روزى در «سراى بنى
نجّار»، حسن و حسين را به دوش گرفته بود يكى از اصحابش به آن حضرت گفت: يكى از اين
دو را به من بده [به دوش بگيرم]. فرمود:
خودم خوب باربرى هستم! و
اين دو هم خوب سوارهاى هستند، و پدرشان از آنها بهتر است.
- و روزى با اصحابش نماز
مىخواند، سجدهاى از سجدههايش را طول داد.
چون سلام داد، گفتند: يا
رسول اللَّه سجده را طول دادى. فرمود: «پسرم بر من سوار شده بود، دوست نداشتم
پيادهاش كنم تا خود پايين آيد».
و همه اين امور براى
نشان دادن رفعت و شرافت آنان بود و پيامبر اكرم 6 خود رسول،
نبىّ و امام بود و على 7 فقط امام بود نه رسول بود و نه نبىّ، پس او
تحمّل سنگينى مقام نبوّت را نداشت.
محمّد بن حرب هلالى گفت:
باز هم بيشتر بفرماييد.
امام صادق 7
فرمود: به راستى كه تو شايسته آنى كه بيشتر بگويم: رسول خدا 6، على 7 را بر دوشش گرفت تا به مردم بفهماند كه او پدر فرزندانش، و
امام امامان از صلبش است، عبايش را در «نماز باران» وارونه پوشيد تا به اصحابش
نام کتاب : چهل حدیث (ترجمه الأربعون للشهید الأوّل) نویسنده : شهید اول جلد : 1 صفحه : 72