نام کتاب : لوامع صاحبقرانی مشهور به شرح فقیه نویسنده : علامه مجلسی جلد : 1 صفحه : 320
فرمودند كه باكى نيست و ليكن در وقت استنجا از دست بيرون
آورد.
و ظاهرا صدوق و ساير
علما چنين فهميده باشند كه سؤال راوى از بردن انگشترى ببيت الخلا باشد، و حضرت
فرموده باشد كه باكى نيست، و حال آن كه حرف ادخال خلا در روايت نيست بلكه ظاهرش
آنست كه راوى مىپرسد كه چون چاه زمزم داخل مسجد الحرام است، و سنگ ريزه هيچ مسجدى
را بيرون نمىتوان برد از آن مسجد خصوصا مسجد الحرام چنانكه خواهد آمد، و حضرت
فرموده باشد كه قصور ندارد. و اين از جمله قمامه چاه هست كه چون چاه را پاك
مىكنند گلهاى آن را بيرون مىبرند و از آنجا مردمان سنگ ريزهها مىيابند و تيمنا
و تبركا نگين انگشترى مىكنند، و از اين حيثيت رخصت داده باشند، و ليكن آن چه علما
گفتهاند به احتياط اقرب است و اللَّه تعالى يعلم.
پس بايد كه آن نگين را
باز در مسجد الحرام اصلى برند و بيندازند در آن، و مشهور آنست كه به مساجد ديگر
مىتوان انداختن و إن شاء اللَّه خواهد آمد.
و شهيد رحمه اللَّه ذكر
كرده است كه در بعضى از نسخهاى قديمه كافى ديدم كه بدل زمزم زمرد بود بنا بر اين
اشكالات دفع مىشود، و ظاهر آنست كه آن نسخه غلط بوده است، چون لفظ حجاره را بر
جواهر در لغت عرب استعمال نمىكنند اگر چه در لغت عجم استعمال مىكنند، مع هذا در
كل كتب احاديث صحيحه بلفظ زمزم است، و اگر اين راه باز شود آخر اعتماد بر هيچ
حديثى نتوان كرد، چه ممكنست تبديل لفظى به نقيض يا ضد آن، و در لا يجوز محتملست كه
لا را نساخ زياد كرده باشند و در يجوز انداخته باشند و على هذا القياس.
[چون فارغ شود و قضاى
حاجت او بشود بگويد كه شكر مر خداوند را]
(و اذا فرغ الرّجل من حاجته
فليقل الحمد للّه الّذى أماط عنّى الأذى و هنّأنى طعامى و شرابى و عافاني من
البلوى)
پس چون فارغ شود و قضاى
حاجت او بشود بگويد كه شكر مر خداوندى را سزاوار است كه
نام کتاب : لوامع صاحبقرانی مشهور به شرح فقیه نویسنده : علامه مجلسی جلد : 1 صفحه : 320