نام کتاب : لهوف ت میر ابو طالبی نویسنده : سید بن طاووس جلد : 1 صفحه : 176
دستگير مىكنيم، از ستمكاران به شما و ما برائت مىجوييم.
امام 7
فرمود: هيهات، هيهات، اى نيرنگ بازان بىوفا، چه حيلهها كه بين شما و شهواتتان
نيست! آيا مىخواهيد با من آن كنيد كه از پيش با پدرم كرديد؟! نه سوگند به
پروردگار راقصات، زيرا آن جراحات هنوز التيام نيافته، اين ديروز بود كه پدرم صلوات
اللَّه عليه با اهل بيتش به شهادت رسيدند، و فراموشم نمىشود مصيبت گم كردن رسول
اللَّه 6 و مصيبت از دست دادن پدرم و فرزندانش، دردش در
كامم، و تلخى آن بين حنجره و گلويم جا گرفته، غصّههايش سينهام را مىفشارد.
خواستهام از شما اين
است كه: به نفع ما و به زيان ما مباشيد.
لا غرو ان قتل الحسين و شيخه
قد كان خيرا من حسين و اكرما
شگفتى نباشد اگر حسين
شهيد شد، پدرش از حسين بهتر و گراميتر بود
فلا تفرحوا يا اهل كوفان بالّذى
اصاب حسينا كان ذلك اعظما
اى كوفيان بدان چه به
حسين رسيد شادمان مباشيد كه اين مصيبت بسى بزرگتر باشد
قتيل بشطّ النّهر روحى فداؤه
جزاء الّذى اراده نار جهنّما
شهيد در كرانه نهر كه
جانم فدايش باد، و كيفر آن كس كه با او چنين كرد آتش جهنّم است بعد فرمود: از شما
همين قدر بسنده كنيم كه له و عليه ما مباشيد.
[جريان مجلس ابن زياد]
راوى گويد: بعد ابن زياد
در كاخش جلوس كرده بار عام داد، رأس مبارك حسين 7 در پيشش نهاده شد، و
زنان و كودكان او نيز وارد شدند.
زينب دخت گرامى على 7 به صورت ناشناخته و متنكّرة بنشست، ابن زياد لعين پرسيد كه كيست؟ گفته شد:
زينب دختر علىّ، ابن زياد رو بدو كرد و گفت:
حمد مر خداى را كه
رسوايتان كرده بافتهتان را باطل نمود.
زينب فرمود: همانا فاسق
رسوا و فاجر مكذوب گردد و آن هم غير ماست.
ابن زياد: كار خدا را با
برادر و اهل بيتت چه ديدى؟
زينب 3
فرمود: جز زيبا نديدم، آنان (حسين و يارانش) گروهى بودند كه خدا بر آنان شهادت را
مقرّر داشته، و آنان به سوى قتلگاه خود شتافتند و زودا كه خدا بين
نام کتاب : لهوف ت میر ابو طالبی نویسنده : سید بن طاووس جلد : 1 صفحه : 176