نام کتاب : لهوف ت میر ابو طالبی نویسنده : سید بن طاووس جلد : 1 صفحه : 175
«ضجّه مردم با بانگ گريه بلند شد، زنان موى پريشان كرده، خاك
بر سر ريخته، چهرهها را خراشيده، تپانچه بر گونهها زده، و نالهها را به وا ويلا
برداشتند، مردان نيز سخت گريسته ريش خود را مىكندند، و چنان آن روز جمعيتى گريان
از زن و مرد ديده نشد».
[خطبه امام سجاد 7]
و آنگاه زين العابدين
7 فرمان سكوت داد. همگان سكوت كردند، امام بايستاد و بعد از حمد و ثناى
خداوند و ياد از پيامبر و تجليل ازو آن گونه كه سزاوار بود و پس از درود بر حضرتش
فرمود:
مردم! آن كو كه مرا شناخته
شناخت، و آن كس كه مرا نشناخت خود را معرّفى مىكنم، من علىّ بن الحسين بن علىّ بن
ابى طالبم، من فرزند مذبوح در كرانه شط فراتم بدون آن كه خونى يا ارثى از وى
طلبكار باشند، من فرزند آنم كه هتك حريم حرمت وى شده، مال و نعمت وى به يغما رفته،
عيالش به اسارت گرفته شده، من فرزند كسى هستم كه او را بگرفته كشتند و همين افتخار
مرا بس.
مردم! شما را به خدا
سوگند مىدهم، آيا مىدانيد كه به پدرم نامه نگاشتيد، و با وى نيرنگ باختيد و بدو
عهد و پيمان سپرديد و بيعتش را به گردن گرفتيد، و آنگاه رهايش كرده كمر به قتلش
بستيد؟! نابود باديد بدان چه براى خود از پيش فرستاديد، و بدا به آراى شما، با
كدام ديده مىتوانيد به رسول اللَّه 6 بنگريد آن گاه كه اين
سخن را پيش كشد: عترتم را كشتيد و حرمتم را هتك كرديد، شما از امّت من نيستيد؟!
راوى گويد: از هر سو صداها بلند شد، در حالى كه به يك ديگر مىگفتند: هلاك شديد و
نمىدانيد؟
امام فرمود: خدا رحمت
كند آن را كه نصيحتم را پذيرفته صيّتم را در باره امر خدا و در باره پيامبر و اهل
بيتش حفظ كند، چه او الگوى نيكوى ماست.
همگان گفتند: اى فرزند
رسول اللَّه! همه ما سامع و مطيع و حافظ ذمّه شمائيم. (در خطّ تسليم و اطاعت فرمان
توايم) و از شما روى بر نمىتابيم، فرمان ده رحمت خدا بر تو باد، ما با دشمن تو در
جنگ و با هر كه سازش كنى در خط سازشيم ما يزيد را
نام کتاب : لهوف ت میر ابو طالبی نویسنده : سید بن طاووس جلد : 1 صفحه : 175