نام کتاب : لهوف ت میر ابو طالبی نویسنده : سید بن طاووس جلد : 1 صفحه : 159
افتاد،[1] و اين شمشير
به غارت رفته غير از ذو الفقار است، زيرا ذو الفقار ذخيره شده با چيزهاى ديگر از
ذخائر نبوّت و امامت مصون مانده، و راويان آنچه را حكايت كرديم عينا تصديق
كردهاند.
راوى گويد: جاريه و
كنيزكى از سوى خيمههاى حسين 7 مىآمد.
كنيزك گويد: با شتاب به
سوى خانمها و خواتين برگشته صحيحه مىزدم، مخدّرات برخاسته و ناله سر دادند و صيحه
برداشتند.
[غارت خيام حرم و
اسارت آل الرسول 6]
گويد: دشمنان براى غارت
خانههاى آل الرسول و نور چشم زهراء بتول از يك ديگر پيشى گرفته به چپاول پرداختند
تا آن جا كه از دوش زن، پارچه و ملحفه را كندند و دختران رسول اللَّه 6 و حريم او بيرون شده گريه سر داده براى فراق حاميان، و عزيزان ندبه و
نوحه مىنمودند.
حميد بن مسلم گويد: زنى
از بنى بكر بن وائل كه با شوهرش در سپاه عمر بن سعد بود چون ديد كه چگونه بر زنان
حرم حسين 7 در خيمهها يورش برده تاراج مىكنند، شمشيرى بگرفته و به
سوى خيمهها شتافته، و فرياد كشيد: اى آل بكر بن وائل آيا دختران رسول اللَّه را
غارت مىكنيد؟!! حكم و حكومت جز براى خدا نيست، اى خونخواهان رسول اللَّه، شوهرش
او را گرفته و به جايش باز گردانيد.
راوى گويد: سپس زنان را
برهنه سر، غارت شده، با پاى برهنه و در كسوت اسارت در آمده از خيمهها بيرون رانده
آتش در خيمهها زدند.
زنان مىگفتند: به حقّ
خدا ما را به قتلگاه بريد، چون نظر زنان به كشتگان افتاد صيحه كشيده بر چهرهها
تپانچه نواختند.
گويد: به خدا سوگند،
فراموش نمىكنم زينب دخت علىّ 7 را كه بر حسين 7 نوحه
مىكرد و با آوايى حزين و دلى دردمند ندا كرده مىگفت: وا محمّداه! خداى
[1]- شرح حال دختر حبيب بن بديل به دست نيامد.
حبيب از راويان حديث ولايت است، الغدير 251.
نام کتاب : لهوف ت میر ابو طالبی نویسنده : سید بن طاووس جلد : 1 صفحه : 159