نام کتاب : لهوف ت میر ابو طالبی نویسنده : سید بن طاووس جلد : 1 صفحه : 131
گفتند: خداوندا بله.
فرمود:
(أنشدكم اللَّه هل
تعلمون أنّ هذا سيف رسول اللَّه 6 أنا متقلّده؟)
، «شما را به خدا آيا
مىدانيد كه اين شمشير رسول اللَّه 6 است كه آن را آختهام و
در دست دارم؟» گفتند: بله.
فرمود:
(أنشدكم اللَّه هل
تعلمون أنّ هذه عمامة رسول اللَّه 6 أنا لابسها؟)
، «شما را به خدا آيا
اين عمامه رسول اللَّه 6 است كه بر سر دارم؟» گفتند: آرى.
فرمود:
(أنشدكم اللَّه هل
تعلمون أنّ عليّا 7 كان أوّل الناس إسلاما و أجزلهم علما و أعظمهم حلما
و أنّه وليّ كلّ مؤمن و مؤمنة؟)
، «شما را به خدا آيا
مىدانيد على 7 اوّل انسان است كه اسلام آورد، او كه علمش از همه
فراگيرتر و حلمش از همه برتر بوده و اين كه او ولىّ هر مؤمن و مؤمنه مىباشد؟»
گفتند: خداوندا آرى.
فرمود:
(فبم تستحلّون دمي و
أبي صلوات اللَّه عليه الذائد عن الحوض غدا، يذود عنه رجالا كما يذاد البعير
الصادر على الماء، و لواء الحمد بيد أبي يوم القيامة؟!!)
، «پس چرا ريختن خونم را
روا مىدانيد با آن كه پدرم صلوات اللَّه عليه در فرداى قيامت مدافع حوض است، و
مردم را آن چنان كه شتر را از آب برانند از حوض براند، و لواء الحمد در روز قيامت
به دست پدرم باشد»؟!! گفتند: همه اينها را مىدانيم، و تو را رها نكنيم تا مرگ را
با تشنگى بچشى.
چون خطبه امام را زينب و
زنان بشنيدند گريستند و نوح و ندبه كرده و تپانچه بر چهره نواخته صداهايشان به
ناله بلند شد.
نام کتاب : لهوف ت میر ابو طالبی نویسنده : سید بن طاووس جلد : 1 صفحه : 131