نام کتاب : کشف الیقین ت آژیر نویسنده : علامه حلی جلد : 1 صفحه : 219
از حذيفة بن اسيد غفارى[1]-
روايت است كه مىگويد: چون اصحاب پيامبر 6 به مدينه آمدند خانهاى نداشتند و در
مسجد بيتوته مىكردند. پس پيامبر به آنها فرمود: در مسجد بيتوته نكنيد كه گاهى
محتلم مىشويد. سپس اين گروه، خانههايى را در اطراف مسجد بنا كردند و درهاى آن را
به روى مسجد قرار دادند و پيامبر 6، معاذ بن جبل را به سوى ايشان فرستاد و او به
ابو بكر ندا درداد و گفت: پيامبر 6 به تو دستور مىدهد از مسجد بيرون شوى [و درت
را ببندى]. او گفت: به ديده منّت. درش را ببست و از مسجد بيرون رفت. پيامبر سپس
او را به سوى عمر فرستاد و معاذ به او گفت:
پيامبر 6 به تو دستور
مىدهد درى را كه به مسجد باز مىشود ببند و از مسجد خارج شو. او نيز گفت سخن خدا
و پيامبر را به ديده منّت مىدارم جز آن كه از خدا آرزو مىكنم دريچهاى را در
مسجد به من واگذارد. معاذ سخن عمر را به پيامبر رساند. پيامبر سپس او را نزد عثمان
فرستاد در حالى كه رقيّه نزد او بود. او گفت: به ديده منّت پس درش را ببست و از
مسجد بيرون شد. پيامبر سپس او را به سوى حمزه فرستاد، او نيز گفت:
فرمان خدا و رسول را به
ديده منّت مىدارم و على ترديد داشت و نمىدانست كه آيا او از كسانى است كه در
مسجد اقامت خواهد داشت يا از آن بيرون خواهد شد. پيامبر اتاقى از اتاقهاى مسجد را
براى او ساخته بود. پيامبر به او فرمود: پاك و مطهّر در مسجد سكونت كن. سخن پيامبر
6 به على به حمزه رسيد و به پيامبر عرض كرد: اى محمّد! ما را از مسجد بيرون
مىكنى و جوانان فرزندان عبد المطلب را در مسجد نگاه مىدارى.
پيامبر خدا به او فرمود:
اگر وحيى در كار نبود هيچ يك از شما را باقى نمىگذاشتم به خدا سوگند، اين را جز
خدا بدو نداد و بشارتت باد كه تو از سوى خدا و رسولش بر خير و خوبى هستى.
پيامبر 6 به او بشارت
داد و او در روز احد شهيد شد. اين موجب شد برخى بر على حسد ورزند و در دل غصه
خوردند ولى برترى على بر ايشان و ديگر صحابه پيامبر 6 بر آنها آشكار شد.
اين خبر به پيامبر 6 رسيد
و حضرت 6 به خطابه ايستاد و فرمود: گروهى از