responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : غم نامه کربلا ت اللهوف علی قتلی الطفوف نویسنده : سید بن طاووس    جلد : 1  صفحه : 79

يكى از نگهبانان به مسلم 7 گفت: «به فرماندار سلام كن.» حضرت مسلم 7 قاطعانه به او فرمود:

اسكت ويحك، و اللَّه ما هو لى بامير، ساكت باش! واى بر تو، سوگند به خدا او رئيس و فرماندار من نيست‌[1] ابن زياد گفت: اشكالى ندارد، سلام كنى يا نكنى، كشته خواهى شد.

مسلم 7 با قاطعيّت جواب داد: «اگر تو مرا بكشى تازگى ندارد (زيرا در گذشته) بدتر از تو بهتر از مرا كشته است، از اين گذشته تو در زجركشى و كار زشت مثله (قطع اعضا) و ناپاكى و پست فطرتى و غرور در حال پيروزى، به هيچ كس مجال نمى‌دهى كه سزاوارتر از تو به اين جنايات باشد (تو در اين جنايات و پليديها از ديگران پيشى گرفته‌اى.) ابن زياد (در حال عصبانيّت و فرياد) گفت: اى مخالف سركش و نمك به حرام، تو بر پيشوايت خروج كردى، وصف وحدت مسلمانان را در هم شكستى، و بين آنها فتنه و آشوب برانگيختى.

اينجا بود كه مسلم 7 به طور صريح گوشه‌اى از جنايات معاويه و پسرش يزيد و شخص ابن زياد و پدرش را بيان كرد و در پاسخ او


[1]. در كتاب« منتخب طريحى» آمده: حاضران به مسلم( ع) گفتند:« بر امير سلام كن» مسلم( ع) فرمود:« السَّلامُ عَلى‌ مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى‌»،« سلام بر كسى كه راه هدايت را پيروى مى‌كند، و از عاقبت انحراف مى‌ترسد، و خداى بزرگ را اطاعت كند.» ابن زياد خنديد، يكى از نگهبانان به مسلم( ع) گفت:« آيا نمى‌نگرى كه امير مى‌خندد، چرا به عنوان امير بر او سلام نمى‌كنى؟» مسلم( ع) پاسخ داد:« سوگند به خدا امير من حسين( ع) است، آن كس به ابن زياد به عنوان امير سلام مى‌كند كه از مرگ مى‌ترسد، من ترسى از مرگ ندارم.»( اسرار الشّهاده دربندى، عربى، ج 2، ص 74 و 75).

نام کتاب : غم نامه کربلا ت اللهوف علی قتلی الطفوف نویسنده : سید بن طاووس    جلد : 1  صفحه : 79
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست