نام کتاب : غم نامه کربلا ت اللهوف علی قتلی الطفوف نویسنده : سید بن طاووس جلد : 1 صفحه : 72
نيز در خانه تو است.
[گفتگو بين هانى و ابن
زياد به درازا كشيد، و] هانى نسبتهاى ابن زياد را كه به او مىداد، انكار مىكرد.
در اين هنگام ابن زياد
غلامش معقل را، كه او را به عنوان جاسوس به خانه هانى فرستاده بود و او همه اسرار
را گزارش داده بود، طلبيد، او حاضر شد، ابن زياد به هانى گفت: «آيا اين شخص را
مىشناسى؟!» هانى گفت: آرى، در اين هنگام هانى فهميد كه معقل جاسوس ابن زياد بوده
كه در خانهاش رفت و آمد مىنموده و همه اخبار را به او گزارش داده است.
گفتگوى هانى و ابن
زياد، و مضروب شدن هانى به دست او
هانى [پس از سكوتى
طولانى، به خود آمده و به ابن زياد] چنين گفت:
خدا كار امير را اصلاح
كند، گوش فرا ده و سخنم را بشنو و باور كن كه سوگند به خدا دروغ نمىگويم، من مسلم
را دعوت نكردم و به دنبالش نفرستادم، بلكه او به خانه من پناه آورد، و من به او
پناه دادم، و شرم كردم كه او را از خانه بيرون كنم، بار مسئوليّتى بود كه به دوشم
آمد و به او پناه دادم، اكنون كه با خبر شدى، مرا آزاد كن تا بروم مسلم را از
خانهام بيرون كنم تا هر جا خواست برود، و من هم از اين تعهّدى كه به او دادهام
خارج شوم.
ابن زياد: سوگند به خدا
دست از تو برندارم تا مسلم را به نزدم بياورى و به من تحويل دهى.
هانى: نه به خدا سوگند،
من هرگز چنين كارى نمىكنم، آيا مهمانم را بياورم و تو بكشى؟
نام کتاب : غم نامه کربلا ت اللهوف علی قتلی الطفوف نویسنده : سید بن طاووس جلد : 1 صفحه : 72