responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : غم نامه کربلا ت اللهوف علی قتلی الطفوف نویسنده : سید بن طاووس    جلد : 1  صفحه : 70

ابن زياد گفت: به ما نيز خبر رسيده كه بيمار است، ولى اطّلاع يافته‌ام كه سلامتى خود را بازيافته، و او در كنار در خانه‌اش مى‌نشيند، اگر بدانم كه او بيمار است حتما از او عيادت مى‌كنم، با او ملاقات كنيد و به او امر كنيد كه در وظيفه‌اش نسبت به ما كوتاهى نكند، زيرا من دوست ندارم كه موقعيّت شخصيتى مثل او كه از بزرگان عرب است نزد ما تيره شود.

سه نفر مذكور به سوى خانه هانى رفتند، عصر بود ديدند او كنار در خانه‌اش نشسته است، به او گفتند: «چرا از ديدار فرماندار كوتاهى مى‌كنى، او از تو ياد كرده و سراغ تو را مى‌گرفت، و گفت: اگر بيمار است حتما از او عيادت مى‌كنم.» هانى گفت: بيمارى من مانع ملاقات با ابن زياد شده است.

آنها گفتند: به ابن زياد خبر رسيده كه تو هر روز عصر كنار خانه‌ات مى‌نشينى، و اين ملاقات نكردن تو را يك نوع بى‌اعتنايى دانسته است و مى‌دانى كه حاكم، بى‌اعتنايى و بى‌مهرى شخصى مثل تو را تحمّل نمى‌كند، زيرا تو رئيس قوم خود هستى، و ما تو را سوگند مى‌دهيم كه همراه ما بيا تا نزد فرماندار برويم.

آغاز گفتگوى ابن زياد با هانى‌

هانى لباس خود را طلبيد و پوشيد و سوار بر مركب شد و با سه نفر مذكور به طرف دار الإمارة حركت كردند، وقتى كه هانى نزديك دار الإمارة رسيد. گويى احساس خطر كرد، به حسّان بن اسماء بن خارجه گفت:

«اى برادرزاده! سوگند به خدا من از اين شخص (ابن زياد) بيمناك‌

نام کتاب : غم نامه کربلا ت اللهوف علی قتلی الطفوف نویسنده : سید بن طاووس    جلد : 1  صفحه : 70
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست