نام کتاب : غم نامه کربلا ت اللهوف علی قتلی الطفوف نویسنده : سید بن طاووس جلد : 1 صفحه : 131
نوشيدند) و بعضى ديگر در انتظارند، و هرگز تغيير و تبديلى در
عهد و پيمان خود ندادهاند.[1] در اين هنگام
حبيب بن مظاهر (كه دوست و همدم و از خويشان مسلم 7 بود) صورت خود را به
سر مسلم 7 نزديك كرد و گفت:
«اى مسلم! سوگند به خدا
اين منظره جان كندن تو را كه مىنگرم برايم بسيار سخت است، بهشت بر تو مژده باد.»
سپس حبيب گفت: اگر اين نبود كه مىدانم پشت سر تو خواهم آمد، دوست داشتم هر آنچه
در دل داشتى به من وصيّت كنى.
مسلم بن عوسجه در حالى كه
اشاره به امام حسين 7 مىكرد گفت: «اوصيك بهذا فقاتل دونه حتّى تموت
دونه، تو را به يارى اين آقا وصيت مىكنم، در ركابش با دشمنان جنگ كن تا كشته
شوى.» حبيب گفت: «لأنعمنّك عينا، سفارش تو را به ديده منّت دارم، و چشم تو را با
انجام وصيّت روشن خواهم كرد.» آنگاه روح مسلم 7 به لقاء اللَّه پيوست.
عمرو بن قرطه انصارى،
سپر امام حسين 7
پس از مسلم بن عوسجه،
(يكى از ياران شيفته و مخلص و دلاور امام حسين 7 به نام) عمرو بن قرطه
انصارى از امام حسين 7 اجازه رفتن به ميدان گرفت، امام 7 به
او اجازه داد، او به ميدان شتافت، با اشتياق و شور و شوق به پاداش الهى، با دشمن
مىجنگيد و تا آخرين توان خود جانبازى كرد، گروه بسيارى از دشمن را كشت، آن چنان
استوار و كوشا بود كه هر تيرى به سوى حسين 7 مىآمد، دستش را