1650- عروه از آنان
دور نشد. او مردى قهرمان بود بخصوص وقتى كه جنگ نيزه و شمشيرها درگرفت.
1651- آرى عروه به
هنگامى كه قهرمانان بجان هم مىافتادند و نيزهها درهم مىدويد قهرمان بود و
دلاوريهاى او و ريختن كاسه سرها را همه براى هم تعريف مىكردند و موضوع روز بود.
جمعى كه براى دين شهادت يابند
در طالع خود سهم سعادت يابند
فردا كه جزاى آن دهد حضرت حق
بهتر ز ثواب صد عبادت يابند
اركان جنگ صفّين 1652- من چه
غمى دارم؟! خودم چالاك و تيزبينم. در دست راست من شمشير تيز است.
1653- طرف راست لشكرم طائفه «مذحج» است كه همه افراد آن مسلح و
بزرگوارند و طرف چپ من طائفه «وائل» است كه مجهز و مسلح هستند.
1654- قلب لشكر من را
طائفه «مضر» تشكيل مىدهد كه همه افراد آن نيرومند هستند. طائفه همدان با
امتيازاتى كه دارد بسوى من شتافته است.
1655- طائفه «ازد» بعد
از طائفهها كه گفتم، اركان لشكر من است. پس از همه حضرت حقّ تعالى از زمان قديم
در ميان جامعهها هميشه وجود داشته است.