responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 92

عمير گفت: اين را مى‌دانم اى ابا وهب‌[1].

(1) سپس صفوان گفت: به خانواده‌ات مثل خانواده خودم مى‌رسم و قرض تو را نيز مى‌پردازم. صفوان شترش را به او داد و او را تجهيز كرد. عمير نيز شمشيرى خريد و آن را به زهر آلوده كرد و به سوى مدينه حركت نمود. صفوان نيز اين خبر را به كسى نگفت تا اينكه عمير به مدينه رسيد.

عمير وارد مدينه شد و شترش را دم در مسجد بست و شمشيرش را حمايل كرد و وارد مسجد شد. و به سوى رسول خدا- 6- آمد. وقتى پيامبر اكرم- 6- او را ديد، فرمود: «براى چه هدفى آمده‌اى اى عمير؟!».

گفت: آمدم فديه دهم و اسيرم را بگيرم. و اميدوارم به من احسان كنيد، چون عشيره من هستيد! حضرت فرمود: «پس شمشير را براى چه آورده‌اى».

عمير گفت: «خدا شمشيرها را بشكند چه با ما كردند!» وقتى كه پياده شدم فراموش كردم آن را باز كنم! رسول خدا- 6- فرمود: «در كنار حجر الأسود با صفوان چه پيمانى را بستى؟».

در اين موقع كه ترس، تمام روح و جسم عمير را فرا گرفته بود، گفت: چه پيمانى بستيم؟

حضرت فرمود: «پيمان بستيد كه تو مرا بكشى و او ضامن قرض و هزينه خانواده تو شود. ولى خدا نمى‌گذارد تو به من دسترسى داشته باشى!».

عمير گفت: گواهى مى‌دهم كه تو فرستاده خدا و راستگو هستى و خدايى جز خداى يگانه نيست. يا رسول اللَّه! ما تو را تكذيب مى‌كرديم ولى اين سخن را غير از من و او، كسى نمى‌دانست و به او گفته بودم كه راز ما را به هيچ كس نگويد. پس خدا تو را از آن آگاه كرده است. به خدا و رسولش ايمان آوردم و گواهى مى‌دهم‌


[1] ابا وهب، كنيه صفوان بود( مترجم).

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 92
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست