نام کتاب : جلوههای اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین جلد : 1 صفحه : 86
مشاهده كردم كه قبيلهاش، دشمنترين مردم نسبت به او هستند[1].
اصحاب فيل
(1) 140- ابرهه با سپاهى
متشكل از فيلها آمد تا خانه كعبه را خراب كند، عبد المطلب پيش ابرهه رفت. او مقدم
عبد المطلب را گرامى داشت و گفت:
«حاجت تو چيست؟».
وى گفت: شترهايم را
سربازان تو به غارت بردهاند، آنها را مىخواهم.
ابرهه گفت: وقتى وارد
شدى در نظرم بزرگ جلوه كردى امّا با اين سخن، خود را خوار نمودى! عبد المطلب
فرمود: من صاحب شتران خود هستم و اين خانه هم صاحبى دارد.
بعد به مكه برگشت. مردم،
مكه را خالى كردند و به كوهها پناه بردند.
عبد المطلب بالاى كوه
ابو قبيس دعا مىكرد. و به ابو طالب دستور داد به اطراف بنگرد تا ببيند چه چيزى به
چشم مىخورد. ابو طالب برگشت و گفت: پرندگانى را ديدم كه مال اين ولايت نبودند! پس
به بركت حضرت محمّد- 6- ابابيل را به سوى آنها فرستاد و شرّ
ابرهه را دفع كرد[2].
پيش بينى سيف بن ذى
يزن از بعثت پيامبر 6
(2) 141- وقتى كه سيف بن
ذى يزن بر حبشىها پيروز شد، يك گروه از قريش براى تهنيت پيش او رفتند. و در ميان
آنها عبد المطلب نيز بود. در خفا از عبد المطلب در مورد حضرت محمّد- 6- پرسيد. او نيز جواب داد.
بعد از مدت زيادى، آنها
بر سيف بن ذى يزن وارد شدند. از آنها نيز در مورد محمّد- 6-
پرسيد. و صفات او را به آنان گفت. همه اقرار كردند كه محمّد- 6- همه اين صفات را داراست. بعد گفت: او در مكه