نام کتاب : جلوههای اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین جلد : 1 صفحه : 814
پرسش نمودن از جانشين آن حضرت نزد او آمده بود، ابتدائا قبل
از سؤال فرمود: مثل او مانند مثل خضر و ذو القرنين است؛ خضر از آب حيات نوشيد و
زنده است و نمىميرد تا اينكه در صور دميده شود. و او هر سال در موسم حج حاضر
مىشود و در عرفه، توقف مىكند و وقتى مؤمنين دعا مىكنند، آمين مىگويد. خداوند
تنهائى قائم ما را در زمان غيبت، به وسيله انس گرفتن با او بر طرف مىسازد و
تنهائى او را به خود وصل مىكند[1]. پس براى
اوست باقى ماندن در دنيا با پوشيده و غائب بودن از ديدهها.
(1) از امير المؤمنين
على- 7- در باره «ذو القرنين» سؤال شد كه چگونه مىتوانست به مشرق و
مغرب برسد؟
فرمود: ابر در تسخير او
بود و اسباب و وسايل براى او فراهم و نور براى او گسترانيده شده و شب و روز برايش
مساوى بود. او در خواب ديد كه گويا آنقدر به خورشيد نزديك شده كه دو طرف شرق و غرب
آن را به دست گرفته است، وقتى كه اين رؤياى خود را براى قومش تعريف كرد در ميان
آنان عزيز گرديد و او را «ذو القرنين» ناميدند. او هم آنان را به سوى خدا دعوت كرد
و آنان هم قبول كرده و تسليم حق گرديدند، آنگاه امرشان كرد كه برايش مسجدى بنا
كنند و آنان نيز اجابت كردند، سپس دستور داد كه طول آن را چهار صد ذراع و عرض آن
را دويست ذراع و قطر ديوارش را بيست و دو ذراع و ارتفاعش را صد ذراع قرار دهند،
مردم گفتند: براى چوبى كه بين دو ديوار برسد (جهت ساختن سقف) چه مىانديشى؟
گفت: هر گاه از ساختن
ديوارها فارغ شديد آنجا را پر از خاك كنيد تا به اندازه ديوار مسجد برسد، مقدارى
از طلا و نقره مانند تراشه قلم تكه كنيد و با خاكها مخلوط نماييد و براى آن
چوبههايى از مس و ورقهايى از مس بسازيد سپس آنها را ذوب كرده و اين كار براى شما
بر زمين مسطح راحتتر و ميسّر است. و وقتى از آن فارغ شديد، مردم بينوا و درمانده
را براى بيرون آوردن خاكها بخوانيد و از آنجا كه در