responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 793

عبد اللَّه ساكت شد و به پيامبر گفت: اگر مادر ملعونم مرا به حال خودم وامى‌گذاشت به شما خبر مى‌دادم كه آيا او همان هست؟ (1) چون روز سوّم فرا رسيد، پيامبر اكرم نماز صبح را با اصحاب اقامه نمود و سپس برخاسته و به آنجا آمد و ديد كه عبد اللَّه ميان گوسفندان است و به آهنگ چوپانها آواز مى‌خواند. مادرش گفت ساكت شو و بنشين، اين محمّد- 6- است كه نزد تو آمده است. او ساكت شد. در آن روز چند آيه بر پيامبر نازل شده بود و پيامبر در نماز صبح آن را قرائت فرموده بود.

سپس حضرت به عبد اللَّه فرمود: شهادت بده كه جز خداى يگانه خدايى نيست و اينكه من پيغمبر خدا هستم.

عبد اللَّه هم گفت: تو شهادت بده كه جز خداى يگانه خدايى نيست و من پيامبر خدايم. خداوند از اين لحاظ تو را از من سزاوارتر قرار نداده است.

پيغمبر- 6- فرمود: چيزى را در سينه خود براى تو پنهان كرده‌ام، آن چيست؟ پاسخ داد: دود است، دود! پيامبر فرمود: (خوار باشى) دور شو! دور شو كه از آنچه برايت مقرّر شده هرگز تجاوز نمى‌كنى و به آرزوى خود نايل نمى‌گردى و به چيزى بيش از آنچه خداوند تو را بر آن قدرت داده است نمى‌رسى! آنگاه به اصحاب خود فرمود: خداوند هيچ پيامبرى را مبعوث نگردانيد مگر اينكه قوم خود را از خطر وجود «دجّال» ترسانيد و خداوند او را تا به امروز به تأخير انداخت، پس هر گاه كارهاى او براى شما مشتبه شد (مطلب بر شما مشتبه نگردد)، زيرا خداى شما يك چشمى و كور نيست.

او در حالى كه سوار بر الاغى است كه فاصله ميان دو گوشش يك ميل راه باشد، خروج مى‌كند، بهشت و جهنم با اوست و كوهى از نان و نهرى پر از آب دارد، بيشتر پيروانش يهودى و زنان و عربهاى باديه‌نشين و بيابانى هستند، او به جز مكّه و مدينه و حومه آنها به همه جاى روى زمين قدم گذارده و وارد مى‌شود[1].


[1] كمال الدين: صدوق: 2/ 528. بحار: 52/ 195، حديث 27.

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 793
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست