نام کتاب : جلوههای اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین جلد : 1 صفحه : 779
بردند و از او درخواست كردند كه از حضرت بخواهد تا خداوند
زبانم را گويا سازد.
شيخ (پس از مدتى) جواب
آورد كه: شما مأمور رفتن به حائر حسينى- 7- هستيد. لذا ما به «حائر»
رفته، غسل كرده و زيارت نموديم، ناگهان پدر يا عمويم فريادى كشيده و خطاب به من
گفت: اى سرور! من!- با زبانى فصيح- پاسخ دادم: بله. او با تعجب گفت: آيا تو حرف
زدى؟
گفتم: آرى.
ابن سوره مىگويد: حسب و
نسب آن مرد را فراموش كردهام، سرور مردى بود كه با صداى بلند صحبت مىكرد[1].
ايصال شمشهاى طلا به
حسين بن روح
(1) 41- از ابن بابويه
به نقل از حسين بن على بن محمّد قمى، معروف به ابو على بغدادى روايت شده است كه
مىگفت: در بخارا بودم، شخصى معروف به «ابن جابشير» تعداد ده شمش طلا به من داد و
مرا مأمور كرد تا آنها را به بغداد نزد ابو القاسم بن روح برسانم. آنها را به
همراه خود آورده و وقتى كه به محل پر خطر رود آمل رسيدم، يكى از شمشها را از دست
دادم و متوجه آن نشدم تا اينكه به بغداد رسيدم، آنگاه شمشها را جهت تحويل دادن
بيرون آوردم امّا ديدم يكى از آنها كم است. پس با پول خودم شمش هم وزن آن را خريدارى
نموده و به آن نه شمش افزودم. سپس وارد بر شيخ ابو القاسم بن روح شده و شمشها را
نزد او گذاردم.
او به من- در حالى كه با
دست به شمشى اشاره مىكرد- گفت: اين شمشى را كه خريدهاى بردار و آن شمش كه گم
كرده بودى به دست ما رسيد و آن اين است.
سپس آن شمش گم شده را به
من نشان داد، در او نگريستم و آن را شناختم[2].
[1] اثبات الهداه: 7/ 337، حديث 105. بحار: 51/
325، حديث 23.
[2] بحار: 51/ 341، حديث 69. مدينة المعاجز: ص
618، حديث 113.
نام کتاب : جلوههای اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین جلد : 1 صفحه : 779